کتاب برای استارتآپها
کتابهایی که مدیران کسبوکارها و استارتآپها باید بخوانند
اینکه چه کتابهایی را یک مدیر باید بخواند، همیشه دغدغهی بزرگی برای مدیران بوده است؛ چراکه آمارهای بلند و بالایی از کتابهایی با عناوین خوشرنگ و لعاب در رسانههای حقیقی و مجازی دست بهدست میشود که از یکسو، تهیه و مطالعهی همهی این لیستها ناممکن است و از سوی دیگر، حتی اگر هم چنین امکانی ممکن باشد، در این لیستها، گاه به کتابهایی بر میخوریم که ما را از هدفی که از انتخاب آن کتب داشتهایم، بسیار دور نموده و در دنیایی از فرمولها و تئوریهای عجیبوغریب سردرگم میکند. شاید بسیاری از این کتابها، برای کلاسهای درسِ دانشگاهی مناسب بوده و با چنین هدفی نگاشته شده باشند، اما متأسفانه به نامِ «مدیران بخوانند» روانهی بازار میشوند و برای مدتهای طولانی، در قفسههای کتابهای مدیرانی که بدون آگاهی آنان را تهیه نمودهاند، زینتبخش اتاقهای مدیریتی شده، بدون آنکه کارایی خاصی داشته باشند. از این موارد هم که بگذریم، گاه در این لیستها کتابهای مطرحی به چشم میخورد که با همهی ارزشی که دارند، در کشور ما و با فرهنگِ کار و بازار ما همخوانی نداشته و عملاً ما را به جایی نمیرسانند. پس چه باید کرد؟
نشر هورمزد چگونه به مدیران و استارتآپها کمک میکند تا بهترین کتابها را بخوانند؟
تیم قدرتمند و حرفهای «انتخاب کتاب» نشر هورمزد، با در نظر گرفتن همهی دغدغهها و چالشهایی که پیشِ روی مدیران ایرانی است، و با در نظر گرفتن فرهنگ بازار کسبوکار کشورمان، مجموعهای از قویترین و پرفروشترین کتابهای دنیا (پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز، آمازون، تأثیرگذارترین کتابها برای مدیران به انتخاب دانشگاه هاروارد و…) را تهیه، مطالعه و بررسی نموده و از بین صدها عنوان کتاب، کتابهای محدودی را انتخاب و توسط مترجمین زبردست هورمزد، ترجمه، و روانهی بازار کرده است. تیم ما، در همهی این بررسیها، لیستی از 20 کتاب برتر کسبوکار جهان را برگزید که بدون فرمول و عددهای سردرگمکننده، راهنما و مشاوری بسیار قابل اعتماد، برای مدیران کسبوکارهای کوچک و بزرگ باشند.
باز هم منتظر کتابهای جدید باشید… هورمزد همیشه کنار شما خواهد ماند.
قلاب: چگونه مشتری را به محصولمان وفادار کنیم؟
نیر ایل، در کتاب جادویی قلاب، میگوید؛ داشتن مشتريان ميليوني، بهتنهایی كافي نيست، بلکه شركتها روزبهروز بهتر متوجه ميشوند كه ارزش اقتصادي آنها به قدرت عادتهايي بستگي دارد كه در ذهن مخاطبان خود ميسازند. شركتها براي اينكه مشتريانشان را به خود وفادار نگهدارند و محصولي توليد كنند كه مدام استفاده شود، مشتریان را نباید فقط به استفاده از محصولات خود ترغیب کنند؛ بلکه باید مشتریان را به خود وابسته کنند…
صفر تا یک: یادداشتهای شروع کار یا چگونگی ساختن آینده
بیل گیتس بعدی دیگر سیستم عامل نمیسازد، لری پیج بعدی، موتور جستجو نمیسازد، اگر این افراد را کپی میکنید از آن ها چیزی یاد نمیگیرید. «صفر تا یک» به شما نشان میدهد که چگونه شرکتهای صفر تا یکی بسازید و چگونه ارزشهایی جدید به دنیا اضافه کنید. «صفر تا یک» به توصیف پروسهی ایجاد چیزی جدید از هیچ میکند. در واقع ایدهی کتاب در تقابل با ایدههایی است که از یک شروع می کنند، یعنی فقط به بهبود چیــــزی که قبلا وجود داشــــته بســـنده میکنند….
جذب: راهنمای استارتاپها برای جذب مشتری.
تقریباً تمام استارتاپهای شکست خورده یک محصول دارند؛ چیزی که باعث شکست آنها میشود، نداشتن مشتری است. کتاب جذب با نگاه تغییر نگرش کارآفرینان از تمرکز بروی محصول به جذب مشتری نوشته شده است. گابریل ویرنبرگ و جاستین مارز، در این کتاب، ابزارها و چارچوبهایی از شرکتهای موفق تعریف کرده که به شما کمک میکنند تا کشف کنید کدام کانال بازاریابی، کلید رشدتان است و بله که: نخستین دلیل شکست، توزیع ضعیف -و نه محصول نامناسب میباشد.
برند محبوب: چرا مردم عاشق محصولات یک برند میشوند؟
برندهای بزرگ برای ادامه حیات باید وفاداریِ بیچونوچرایی در مصرفکنندها ایجاد کنند؛ این تنها راهی است که میتوانند خودشان را از میلیونها برند معمولی متمایز کنند. کوین روبرتز باور دارد که عشق راه مسلم به سوی آیندهی تجارت است. این کتاب نشان میدهد که این تنها کارشناسان خبرهی بازرگانی نیستند که آیندهی تجارت را تعیین میکنند، بلکه تعیینکنندگان اصلی آن، افراد ویژهی هستند که روبرتز به آنها میگوید: “مصرف کنندگان الهام بخش”.
واقعی شدن: روشی سادهتر، کوچکتر و بهتر برای کسبوکار آنلاین
واقعی شدن نتایج بهتری به بار میآورد زیرا شما را وادار میکند به جای درگیر شدن با ذهنیت خود از مسائل، با مسائل واقعی که میخواهید آنها را حل کنید درگیر شوید. شما را وامیدارد که با واقعیت روبرو شوید.
واقعی شدن به دلیل ساختن پنجرههای واقعی، بر ویژگیهای کاربردی و مستندات ناپایدار تقدم دارد. ویژگیهای کاربردی، مجعول و ساختگی هستند، توهمیاز یک توافق، در حالی که که صفحات وب واقعی هستند. چیزی هستند که مشتری شما میبیند و استفاده میکند. این چیزی است که مهم است. واقعی شدن شما را به سرعت به چنین چیزی میرساند…
ساختهشده برای چسبیدن: چرا بعضی از ایدهها میمیرند و بعضیهای دیگر میمانند؟
این کتاب یک شاهکار مدرن است که فقط چند سال پس از انتشار به یک اثر کلاسیک تبدیل شد. در این کتاب آمده است که چگونه یک مدیر ایدههایی را طراحی کند که افراد آنها را بهخاطر داشته باشند و به آنها عمل کنند. این کتابی است که افراد بارها از هــــــم قــــــرض میگیــــــرند و میخوانند. کتاب “ساخته شده برای چسبیدن” روش انتقال ایده های شما را دگرگون خواهد کرد. این کتاب گشت و گذار سریعی در داستانهای موفقیت و همچنین شکست می کند، تا عوامل مهم چسبیدن یک ایده نمایان شوند.
توئیتر یک استرانژی نیست
تجارت چون رود در جریان است و ما در این میان از سر درگمی ناشی از تغییرات تکنولوژی رنج میبریم. کنوانسیونهای زیادی نوشته میشوند ولی دنیای دیجیتال – دنیایی از بیتها و بایت ها، تکه تکه شدنهایی در اندازههای اتمی، که سنتها را به هیچ انگاشتهاند – کاملا متغیر و بی ثبات است.
ظهور موتورهای جستجو و تجارت الکترونیک، توازن قدرت بین بازاریابان و مصرف کنندگان را بر هم زده است. در ماه میسال 2013، مجلهی فاینشنال تایمز (financial times) هشدار داد: “الگوریتمهای تهدید کننده، خبر از پایان عصر تبلیغات “مردان دیوانه” را در آگهیهای تلویزیونی، میدهند. بازاریابان تا پیش از این به شکل عریان سنتی در توسعه محصول و انتقال پیام نامهای تجاریشان مهارت داشتند اما حالا از آنها انتظار میرود جریانهای آماری “اتصال ماشین به ماشین” را کشف رمز کنند.
از خوب به عالی: چرا بعضی از شرکتها جهش میکنند و بعضیهای دیگر نه؟
از خوب به عالی کتاب فوقالعادهی «از خوب به عالی»، به بررسی چگونگی اوجگیری و رشد شرکتهای معمولی و تبدیل آنها به شرکتهایی عالی و نیز دلایل ناکامی شرکتهای دیگر در این خصوص است. منظور از «عالی» در این کتاب، عملکرد مالی بهتر نسبت به شرکتهای معمولی مشابه به شکلی پایدار در یک دورهی زمانی مشخص است. جیمز کالینز به این نتیجه رسید که اصلیترین عامل تبدیل شرکتهای خوب به شرکتی عالی، تمرکز دقیق آنها بر روی منابع موجود، آنهم در حوزهی مورد رقابت است.
انتخاب عالی: چرا بعضی از شرکتها با وجود همهی بحرانها، باز هم جهش میکنند؟
«چرا برخی شرکتها با وجود همهی بحرانها، چندین دهه شکوفا باقی میمانند اما برخی دیگر از پا میافتند و از بین میروند؟» این پرسش بنیادین جیم کالینز، استاد بزرگ فوت وفنهای مدیریت در این کتاب است. او کار خود را با تمرکز بر پاسخ دادن به معمای «دیرپایی شرکتها» شروع کرده است. این کتاب شامل ضمیمههای مفصلی است که در آن، کالینز، روششناسی خود را بیان میکند و انتقــــادهــــای بالقـــــوه را به چـــــــالش میکشد.
از عرش به فرش: چگونه شرکتهای موفق سقوط میکنند؟
در سال 2009 آکیو تویودا، رئیس شرکت تویوتا، صنعت خودروسازی را با اظهارنظری حیرت زده کرد؛ او گفت که کتاب جیم کا لینز با عنوان «چگونه شرکتهای قدرتمند سقوط میکنند؟» را خوانده و به این نتیجه رسیده است که شرکتش در چهارمین مرحله از پنج مرحله زوالِ معرفی شده در کتاب کالینز است. کالینز در این کتاب به ما میگوید: هر شرکتی، مهم نیست چقدر بزرگ باشد، در معرض سقوط است؛ هیچ قانون طبیعی نمیتواند با اقتدار تضمینی کند که شرکتی برای همیشه در قله بماند.
ساختن برای ماندن: عادات قدرتمند شرکتهای قدرتمند
شرکتهای ماندگار، رهبرانی را نمیخواهند که دائماً ساعت را اعلام کند و همه تابع او باشند و بر اساس زمان اعلام شدهی او، فکر و تصمیمگیری و اقدام کنند؛ شرکتهای ماندگار، رهبرانی را میخواهند که ساعت بسازند و آن را دراختیار کارکنان قرار دهند تا هر کسی خودش زمان را بسنجد. شرکتهای موفق، فقط به افزایش سود فکر میکنند، اما شرکتهای بزرگ و موفق و ماندگار، به مجموعهای از هدفها فکر میکنند که سود صرفاً یکی از آنهاست، اما مهمترین هدف نیست…
مدیران، کتابهای جیم کالینز را در صدر برنامههای مطالعاتی خود قرار دهند
بدون شک، تیم تحقیقاتی جیم کالینز، یکی از قویترین و قابلِ اعتمادترین پژوهشهای تاریخ را در مورد موفقیت و شکست برندهای معبر تجاری به انجام رسانده است. پژوهشی که حاصل هزاران ساعت زمان، دهها نفر پژوهشگر، دهها هزار مقاله دربارهی شرکتهای مورد تحقیق، تولید دهها هزار صفحه متن و هزاران مگابایت دادههای دایانهای بود. در قسمتی از کتاب خوب به عالی، جیم کالینز میگوید: «من و اعضای تیم تحقیق برای هرکدام از این 28 شرکت مرتباً تمام مقالات، تحلیلها، مصاحبهها و تحقیقات دستهبندیشده را میخواندیم. من گزارشی دربارهی یکی از شرکتها به گروه تحقیق ارائه میدادم و نتایج ممکن را بررسی میکردم و تعدادی سؤال میپرسیدم. سپس مذاکره میکردیم و مخالفت میکردیم، عصبانی میشدیم، روی میز میکوبیدیم، صدایمان را بلند میکردیم، سکوت میکردیم و دربارهی حرفهایمان بیشتر فکر میکردیم، سکوت میکردیم، بحث میکردیم، تصمیم میگرفتیم، سؤال میکردیم و دوباره دربارهی معنای تمام اینها گفتوگو میکردیم».
ماحصل همهی این پژوهشها، چهار کتاب شاهکار بهنامهای: «ساختن برای ماندن»، «از عرش به فرش»، «از خوب به عالی» و انتخاب عالی است. چهار کتابی که اگر مدیران کسبوکارهای کوچک و بزرگ آنها را بخوانند و از شکستها درس گرفته و عامل موفقیتها را بشناسند، چه بسا راهی را انتخاب کنند که قبل از آن هرگز تجربه نکرده بودند؛ و بدین سبب است که در لیست 20 کتاب مدیران، مجموعهی کتابهای جیم کالینز در صدر قرار گرفتهاند.
بریدههایی از کتاب «از خوب به عالی»
• مدیران مشهوری که از بیرون وارد شرکت میشوند، نمیتوانند شرکت را از مرحلهی خوب به عالی برسانند. از میان مدیرانِ این یازده شرکت خوب به عالی، ده نفر از آنان از درون شرکت بودهاند؛ در حالی که شرکتهای همتراز شش برابر بیشتر از مدیران بیرونی استفاده کردهاند.
• ما در روند تحقیق از خوب به عالی هیچ الگوی نظاممندی را پیدا نکردیم که مربوط به مزایا و پاداش مدیران و عملکرد خوب به عالی آنها باشد. اطلاعات ما این موضوع را که پاداش مدیران محرک اصلی عملکرد شرکتهاست، تأیید نمیکند.
• برنامه و راهکارها، شرکتهای خوب به عالی را از شرکتهای همتراز جدا نمیکرد. هر دو گروه از شرکتها برنامهی تعریفشدهی خوبی داشتند و هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که نشان دهد شرکتهای خوب به عالی نسبت به شرکتهای همتراز مدت بیشتری را صرف برنامهریزی بلندمدت کردند.
• شرکتهای خوب به عالی تنها به فکر این نبودند چه کاری انجام دهند تا عالی شوند، بلکه به این مسئله توجه داشتند که از انجام کدام کارها باید اجتناب ورزند و از انجام چه کاری باید دست بکشند.
• تکنولوژی و تغییراتی که در پی و به همراه آن است در تحول شرکتهای خوب به عالی نقشی ندارد. تکنولوژی میتواند تحول را تسریع بخشد ولی نمیتواند آن را ایجاد کند.
• ادغام شرکتها و دستآوردهای آنها، تقریباً در تحول شرکتها از خوب به عالی نقش چندانی ندارد. حتی ادغام دو شرکت متوسط هرگز سبب ایجاد یک شرکت عالی نمیشود.
• شرکتهای خوب به عالی توجه چندانی به تغییر سیستم مدیریتی یا ایجاد انگیزه در افراد و ترغیب به مشارکت نداشتند. در شرایط مطلوب، مشکلات مربوط به مسئولیتپذیری و تعهد و ترغیب به مشارکت و ایجاد انگیزه و تغییر بهکلی از میان رفتند.
• شرکتهای خوب به عالی، برای نشان دادن تحولات و پیشرفت، نشان، عنوان و یا حتی تبلیغ یا برنامهی خاصی نداشتند. درحقیقت، بسیاری از گزارشها در آن زمان نشان میدهد که از اهمیت این تحولات بیخبر بودند و تنها بعدها با نگاه به گذشته اهمیت آن آشکار میشد. بله، آنها واقعاً جهشی انقلابی داشتند؛ البته نه به پروسهی انقلابی.
• شرکتهای خوب به عالی همیشه در صنایع بزرگ و موفق فعالیت نمیکردند. برخی از آنها در صنایع ضعیفی مشغول بودند. در هر صورت، ما شرکتی داشتیم که در حال سقوط بود، ولی الان در اوج و پیشرفت خود است. عالیبودن به دلیل شرایطی که داریم نیست، بلکه تا حدود زیادی به انتخاب آگاهانه برمیگردد.
هنر جنگ؛ نوشتهی سان تزو
سان تزو، تقریباً هم دوره کنفسیوس و کوروش، یک فرمانده نظامی چینی بوده است.
وی کتاب بی نظیری به نام «هنر جنگ» دارد که از اواخر قرن بیستم در اغلب شرکتهای بزرگ دنیا مثل تویوتا، از کتابهای مدیران بوده و هست.
گفتیم که تمام زندگی به نوعی جنگ و رقابت است.
در فضای کسب و کار این وجهه رقابتی زندگی پر رنگ تر می شود.
به همین خاطر دانستن استراتژی های جنگی، برای بسیاری از مدیران می تواند بسیار حیاتی باشد.
اما، سان تزو، استاد استراتژی و ژنرال پیروز جنگی، عالی ترین هنر جنگ را پیروزی بدون جدال می داند.
برای دستیابی به این نوع پیروزی، باید از هوشمندی فوق العاده ای برخوردار بود.
کسی می تواند بدون درگیری پیروز رقابت شود که از خود و رقیب و شرایط اطلاع کافی و بسیار داشته باشد.
به نزاع های بلوک غرب و شرق در دوران جنگ سرد، بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز نگاه کنید.
دنیای قرن بیستم و بیست و یکم، دنیای مذاکره است.
دولت ها ترجیح می دهند رقابت های خود را با کمترین هزینه و بر سر میز مذاکرات پیش ببرند.
انسانها نیز برای دستیابی به عالی ترین هنر جنگ و رقابت، باید تلاش کنند.
شاید اولین گام برای پیروزی بدون جنگ، عدم واکنش سریع نسبت به اتفاقات باشد.
با کمی دقت، متوجه خواهیم شد که بسیاری از آسیب هایی که دیده ایم، به دلیل واکنش های عجولانه مان بوده است.
اگر به داستان ها و فیلمها برگردیم، یادمان خواهد آمد که بسیاری از حمله ها، برای فریب دشمن بود تا از جایی دیگر، ضربه اصلی وارد شود.
پس، اولین گام در مواجهه با شرایط سخت، صبر و پرهیز از هر گونه واکنش سریع است.
توئیتر یک استرانژی نیست
تجارت چون رود در جریان است و ما در این میان از سر درگمی ناشی از تغییرات تکنولوژی رنج میبریم. کنوانسیونهای زیادی نوشته میشوند ولی دنیای دیجیتال – دنیایی از بیتها و بایت ها، تکه تکه شدنهایی در اندازههای اتمی، که سنتها را به هیچ انگاشتهاند – کاملا متغیر و بی ثبات است.
ظهور موتورهای جستجو و تجارت الکترونیک، توازن قدرت بین بازاریابان و مصرف کنندگان را بر هم زده است. در ماه میسال 2013، مجلهی فاینشنال تایمز (financial times) هشدار داد: “الگوریتمهای تهدید کننده، خبر از پایان عصر تبلیغات “مردان دیوانه” را در آگهیهای تلویزیونی، میدهند. بازاریابان تا پیش از این به شکل عریان سنتی در توسعه محصول و انتقال پیام نامهای تجاریشان مهارت داشتند اما حالا از آنها انتظار میرود جریانهای آماری “اتصال ماشین به ماشین” را کشف رمز کنند.
تفکر؛ سریع و آهسته
دانیل کاهنمن، برندهی جایزهی نوبل و نویسندهی کتاب پرفروشِ «تفکر؛ سریع و آهسته»، توضیح میدهد چرا بسیاری از مطالبی که در زمینهی کسبوکار میخوانیم، بیارزشند. محور اصلی این کتاب، دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهستهتر، خودخواستهتر و منطقی تر است، در حالیکه سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سویهگیریهای شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهشهای خود کاهنمن دربارهی نفرت از باخت آغاز میشود…
برند محبوب: چرا مردم عاشق محصولات یک برند میشوند؟
برندهای بزرگ برای ادامه حیات باید وفاداریِ بیچونوچرایی در مصرفکنندها ایجاد کنند؛ این تنها راهی است که میتوانند خودشان را از میلیونها برند معمولی متمایز کنند. کوین روبرتز باور دارد که عشق راه مسلم به سوی آیندهی تجارت است. این کتاب نشان میدهد که این تنها کارشناسان خبرهی بازرگانی نیستند که آیندهی تجارت را تعیین میکنند، بلکه تعیینکنندگان اصلی آن، افراد ویژهی هستند که روبرتز به آنها میگوید: “مصرف کنندگان الهام بخش”.
قلاب: چگونه مشتری را به محصولمان وفادار کنیم؟
نیر ایل، در کتاب جادویی قلاب، میگوید؛ داشتن مشتريان ميليوني، بهتنهایی كافي نيست، بلکه شركتها روزبهروز بهتر متوجه ميشوند كه ارزش اقتصادي آنها به قدرت عادتهايي بستگي دارد كه در ذهن مخاطبان خود ميسازند. شركتها براي اينكه مشتريانشان را به خود وفادار نگهدارند و محصولي توليد كنند كه مدام استفاده شود، مشتریان را نباید فقط به استفاده از محصولات خود ترغیب کنند؛ بلکه باید مشتریان را به خود وابسته کنند…
تأثیر: روانشناسی فنون قانع کردن دیگران
«تأثیر» کتابی کلاسیک دربارهی این موضوع است که مدیران چگونه افراد را به انجام کارها تشویق کنند و چگونه در برابر تلاشها برای قانعسازی خود ایستادگی کنند. این کتاب به مدت بیش از 25 سال، در دانشگاه استنفورد تدریس شده و در لیست 12 کتاب برتر مدیریتی دنیا قرار گرفته است. آن دسته از افرادی که بلد نیستند جواب مثبت از مردم بگیرند، خیلی زود سقوط میکنند. آنهایی که این توانایی را دارند باقی میمانند و کار خود را رونق میدهند.
جذب: راهنمای استارتاپها برای جذب مشتری.
تقریباً تمام استارتاپهای شکست خورده یک محصول دارند؛ چیزی که باعث شکست آنها میشود، نداشتن مشتری است. کتاب جذب با نگاه تغییر نگرش کارآفرینان از تمرکز بروی محصول به جذب مشتری نوشته شده است. گابریل ویرنبرگ و جاستین مارز، در این کتاب، ابزارها و چارچوبهایی از شرکتهای موفق تعریف کرده که به شما کمک میکنند تا کشف کنید کدام کانال بازاریابی، کلید رشدتان است و بله که: نخستین دلیل شکست، توزیع ضعیف -و نه محصول نامناسب میباشد.
صفر تا یک: یادداشتهای شروع کار یا چگونگی ساختن آینده
بیل گیتس بعدی دیگر سیستم عامل نمیسازد، لری پیج بعدی، موتور جستجو نمیسازد، اگر این افراد را کپی میکنید از آن ها چیزی یاد نمیگیرید. «صفر تا یک» به شما نشان میدهد که چگونه شرکتهای صفر تا یکی بسازید و چگونه ارزشهایی جدید به دنیا اضافه کنید. «صفر تا یک» به توصیف پروسهی ایجاد چیزی جدید از هیچ میکند. در واقع ایدهی کتاب در تقابل با ایدههایی است که از یک شروع می کنند، یعنی فقط به بهبود چیــــزی که قبلا وجود داشــــته بســـنده میکنند….
شرکت خلاقیت
این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که تاکنون در زمینهی کسبوکار، رهبری و طراحی سازمان نوشته شده است. «شرکت خلاقیت» یکی از بهترین کتابها در زمینهی ایجاد یک سازمان خلاق است. به این دلیل یکی از بهترین کتابها است که خردورزی، فروتنی و آگاهی نویسنده در تکتک صفحات آن مشهود است. اد کاتمول میگوید مديران بايد ريسکپذير باشند، بايد به افراد زيردست خود اعتماد کنند و تلاش کنند مسير کارکنان خود را مشخص کنند، بايد به عواملي که موجب ترس کارکنان ميشود توجه کنند.
اصل پیشرفت شادی، همکاری و خلاقیت در شرکتها.
این کتاب یک شاهکار مدیریتی است که بر پایهی شواهد نوشته شده و مؤید این واقعیت است که نکات کوچک دارای ارزشهای بزرگ هستند. ترزا امابایل معتقد است پیشرفت تدریجی یک اصل مهم مدیریتی است و در کتاب قدرتمند «اصل پیشرفت» ، تآکید میکند تسهیل شرایط پیشرفت تدریجی، مؤثرترین راه مدیران برای اثرگذاری روی انگیزههای درونی پرسنل است. همین موفقیتهای کوچک شادی زیادی در افراد ایجاد می کنند و احساسات آنها را برانگیخته نگه می دارد.
قدرت عادت: چرایی کارهایی که در زندگی و کسبوکار انجام میدهیم
این کتاب بدون تردید بهترین کتابی است که تا کنون به زبان ساده برای آموزش مفاهیم علمی در خصوص تغییر عادت، برای عموم مردم نگاشته شده است. با مطالعهی این کتاب، نخست به عادات خوب و بد خود پی خواهید برد و سپس خواهید توانست عاداتی را که پیروزی یا شکست در زندگیتان به آن وابسته است، تغییر دهید. دوهینگ معتقد است افراد تنها زمانی موفق می شوند که الگوهایی را که به زندگی انسان شکل میبخشند، میشناسد و یاد میگیرند چگونه آنها را تغییر دهند.
هفت عادت مردمان مؤثر؛ همراه با درسهایی برای ایجاد تغییر در شخصیت
كتاب مديريتي «هفت عادت مردمان موثر» به 40 زبان ترجمه شد و بيش از 20 ميليون نسخه در جهان فروش داشته است. بسياري از سازمانها و نشريات از جمله مجلهي «نوربز» و «تايم» كتاب «هفت عادت» را يكي از تاثيرگذارترين كتابها در زمينهي مديريت خواندهاند. مجلهي فوربس در سال 2002 کتاب «هفت عادت» را یکی از 10 کتاب مؤثر مدیریتی در قرن بیستم معرفی کرد. در سال 1996 مجلهی تایمز استفان کاوی را به عنوان یکی از 25 آمریکایی تأثیرگذار عنوان کرده است.
بازی برندهها 2: برندهها اراده میکنند و بازندهها آرزو
برندهها اراده میکنند و بازندهها آرزو؛ گاهی آنقدر آرزوها روی هم تلمبار میشوند که هرگز فرصت رسیـــدگی به هیچکدام پیش نمیآید؛ این بازی بازندههـــــاست؛ ولی برنـــــــــدههـــــا اراده میکنند؛ اراده میکنند و در این راه میجنگند و شجاعانه پیش میروند تا به خواستههایشان جامهی عمل بپوشانند. این کتاب، راه و روشها و اصولی را به ما یاد میدهد که شالودهی زندگی افراد موفق را شکل داده است.
ساختهشده برای چسبیدن: چرا بعضی از ایـدهها میمیرند و بعضیهــای دیگر میمانند؟
این کتاب یک شاهکار مدرن است که فقط چند سال پس از انتشار به یک اثر کلاسیک تبدیل شد. در این کتاب آمده است که چگونه یک مدیر ایدههایی را طراحی کند که افراد آنها را بهخاطر داشته باشند و به آنها عمل کنند. این کتابی است که افراد بارها از هــــــم قــــــرض میگیــــــرند و میخوانند. کتاب “ساخته شده برای چسبیدن” روش انتقال ایده های شما را دگرگون خواهد کرد. این کتاب گشت و گذار سریعی در داستانهای موفقیت و همچنین شکست می کند، تا عوامل مهم چسبیدن یک ایده نمایان شوند.
کتاب ویژه
کتاب قلاب: فرایندی چهار مرحلهای که شرکتها برای عادتسازی استفاده میکنند
هفتادونه درصد از دارندگان تلفنهای هوشمند، حداكثر ظرف پانزده دقیقه پس از برخاستن از خواب به سراغ تلفنشان میروند. شاید وحشتناكتر این است كه یكسوم آمریكاییها میگویند اگر قرار باشد بین رابطهی جنسی و تلفن همراه یكی را انتخاب كنند، دومی را انتخاب میکنند.
نتایج یك پژوهش دانشگاهی كه در سال 2011 انجام شد نشان میدهد افراد، بهطور متوسط، تلفن همراه خود را سیوچهار بار در روز چك میكنند. هرچند فعالان صنعت، معتقدند این رقم حتی به 150 بار نیز میرسد!
[باید بپذیریم كه در قلاب گیر افتادهایم!]
اگر فناوریهایی كه استفاده میكنیم ما را دچار اعتیاد نکرده باشند باید بپذیریم كه دستکم جزیی جداییناپذیر از زندگیمان شدهاند. امروزه ما بیاختیار پیامهایمان را چك میکنیم. چک کردن فیسبوک، یوتیوب و توییتر اجتنابناپذیر است؛ ابتدا این کار را فقط برای چند دقیقه انجام میدهیم ولی ناگهان متوجه میشویم كه ساعتها صرف کردهایم. ما در طول روز مجبوریم این كار را انجام دهیم ولی كمتر متوجه این اجبار میشویم.
در روانشناسی شناختی، عادت به رفتاری گفته میشود كه بهصورت خودكار، تحت تأثیر محركهای موقعیتی اتفاق افتد؛ بهعبارتدیگر، عادت یعنی كارهایی را بهصورت ناخودآگاه یا با خودآگاهی كم، انجام دهیم. محصولات و خدماتی كه ما برحسب عادت از آنها استفاده میكنیم، رفتارهای روزانهی ما را تغییر میدهند و این دقیقاً همان چیزی است كه طراحان این محصولات میخواهند. این دیگران هستند که فعالیتهای ما را مهندسی میکنند.
چگونه شرکتهایی كه محصولشان، چیزی جز چند كد سادهروی صفحهنمایش نیست، قادرند ذهن كاربران را كنترل كنند؟ چه عواملی باعث میشود بعضی از این کالاها، عادتساز شوند؟
شکل دادن به عادتها، برای بقای بسیاری از كالاها ضروری است. در دنیایی كه حجم عظیمی از عوامل مختلف، ذهنها را به خود مشغول میکنند، شركتها باید راهكارهای مناسبی داشته باشند تا بتوانند در ذهن كاربرانشان جایگاهی بیابند.
داشتن مشتریان میلیونی، بهتنهایی كافی نیست، بلکه شركتها روزبهروز بهتر متوجه میشوند كه ارزش اقتصادی آنها به قدرت عادتهایی بستگی دارد كه در ذهن مخاطبان خود میسازند. شركتها برای اینكه مشتریانشان را به خود وفادار نگهدارند و محصولی تولید كنند كه مدام استفاده شود، مشتریان را نباید فقط به استفاده از محصولات خود ترغیب کنند؛ بلکه باید آنها را به خود وابسته نمایند.
هرچند برخی از شركتها بهتازگی متوجه اهمیت این موضوع شدهاند، ولی شرکتهایی هستند كه از این راهکار سود کلانی حاصل و ارزش شرکت خود را چندین برابر کردهاند. شرکتهایی كه در این كتاب نامبرده شدهاند، محصولات خود را به نحوی طراحی کردهاند كه در مشتریان ایجاد عادت كرده و با این روش باعث شدند که مشتریان بهصورت ناخودآگاه از محصولاتشان استفاده کنند.
کتاب برای استارتآپها | صاحبان استارت آپ ها بخوانند
استارتآپها، زیرساختهای خود را با پیشرفت عمودی بنا نهند
وقتی به آینده فکر میکنیم، امید به آیندهای پیشرفته داریم. این پیشرفت ممکن است به یکی از این دو صورت باشد:
پیشرفت افقی یا توسعهای: به معنای کپی کردن چیزهایی است که در حال حاضر وجود دارند (رفتن از ۱ به n). تصور پیشرفت افقی بسیار ساده است؛ چون همین حالا هم میدانیم به چه شکل است.
پیشرفت عمودی یا شدید به معنای انجام دادن چیزهای جدید است (رفتن از ۰ به ۱). تصور پیشرفت عمودی سختتر است؛ چون لازمهی انجام دادن آن، کاری است که هیچکس تابهحال انجام نداده است. اگر از روی مدل موجود یک ماشینتحریر ، صد تا از آن بسازید، پیشرفت افقی دارید ولی اگر یک برنامهی پردازش متن بسازید، پیشرفت شما عمودی خواهد بود.
استارتآپها، توصیههای طلایی پیتر تیل را جدی بگیرند
یک نابغه تنها ممکن است یک کار ادبی یا هنری کلاسیک خلق کند؛ ولی نمیتواند بهتنهایی یک صنعت کامل را بسازد. استارتاپها بر روی این اصل عمل میکنند که باید با دیگران در کنار هم کار کنید تا کار به سرانجام برسد؛ ولی درعینحال، باید تا جایی که میتوانید کوچک بمانید.
تفکر جدید؛ نقطۀ قوت استارتآپها
بزرگترین نقطهی قوت یک شرکت جدید تفکر جدید است. اندازهی کوچک جای بیشتری برای فکر کردن باز میکند و در این موضوع حتی از چابکی هم مهمتر است. این کتاب (کتاب صفر تا یک) دربارهی پرسشهایی است که برای موفقیت در یک کسبوکار جدید باید از خود بپرسید و به آنها پاسخ بدهید. چیزی که در ادامه میآید راهنمای درسی یا دانشنامهی علمی نیست؛ بلکه تمرینی است برای تفکر؛ زیرا این کاری است که یک استارتاپ باید انجام بدهد؛ یعنی دربارهی ایدههای بهدستآمده تحقیق و از پایه دربارهی کسبوکار تجدیدنظر کند.
انحصار استارتاپی
به روشی که گوگل دربارهی کسبوکارش صحبت میکند بیندیشید. گوگل هیچگاه ادعا نمیکند که شرکتی انحصاری است؛ ولی آیا نیست؟ بستگی دارد انحصار را در چه چیزی ببینیم. گوگل را بهعنوان یک جستجوگر در نظر بگیرید. در ماه می سال ۲۰۱۴، این شرکت مالک حدود ۶۸ درصد بازار جستجوگرها گشت (نزدیکترین رقیبانش مایکروسافت و یاهو به ترتیب، ۱۹ و ۱۰ درصد را در اختیار داشتند). اگر چنین چیزی بهاندازهی کافی برایتان پادشاهی در عرصهی مرورگرها تلقی نمیشود، پس این واقعیت را در نظر داشته باشید که کلمهی «گوگل» در حال حاضر، یک مدخل رسمی در واژهنامهی انگلیسی آکسفورد در قسمت فعل قرارگرفته است که منتظر چنین اتفاقی برای بینگ (موتور جستجوگر مایکروسافت) نباشید!
در کسبوکار پول یا چیز مهمی است و یا همهچیز است. انحصارگراها میتوانند از عهدهی فکر کردن به چیزهایی غیر از پولدرآوردن هم برآیند؛ اما غیر انحصارگراها نمیتوانند. افرادی که در دایرهی کسبوکار رقابتی فعالیت میکنند، آنقدر بر روی درآمد روزانه متمرکز هستند که نمیتوانند برای آیندهی بلندمدتشان برنامهریزی کنند. تنها چیزی که بدان میاندیشند کسبوکار با تلاش بیرحمانه برای رسیدن به بقاست؛ که آن رسیدن به سود انحصاری است.
اولین بودن، برای استارتآپها؟
آخری اول خواهد شد: شما شاید دربارهی «مزیت اولین حرکت» شنیده باشید: اگر اولین کسی باشید که وارد بازار میشود، میتوانید سهم بزرگی از بازار را به دست بیاورید؛ درحالیکه رقبا هنوز در ابتدای راه هستند. ولی به یاد داشته باشید که حرکت اول یک تاکتیک است، نه هدف! چیزی که درواقع، مطرح است؛ ساختن جریان «نقدینگی» در آینده است. پس اگر بازیکن دیگری وارد بازی شود و جای شما را بگیرد، اولین شروعکنندهی بازی بودن هیچ نفعی ندارد. خیلی بهتر است که آخرین حرکت را شما انجام بدهید؛ یعنی آخرین توسعهی عظیم را در یک بازار ایجاد کنید و سالها یا حتی دههها از انحصار آن سود ببرید. راه انجام این کار این است که بر گوشهای از بازار مسلط شوید و از همانجا رشد کنید و بزرگ شوید تا به دورنمای طولانیمدت و جاهطلبانهتان برسید. در این مورد خاص کسبوکار؛ مثل شطرنج است. خوزه رائول کاپابلانکا، استادبزرگ شطرنج، بهخوبی بیان کرده است: «برای موفقیت، در آغاز بازی، باید به آخر آن بیندیشید.»
داروینگرایی و زندگی استارتاپی
چارلز داروین، زیستشناس بریتانیایی، نوشت: «حیات تمایل به پیشرفت دارد؛ بدون آنکه کسی آن را اراده کرده باشد. هر موجود زنده فقط یک تکرار تصادفی از چند موجود زندهی دیگر است و بهترین تکرار برنده میشود.»
تئوری داروین منشأ گروهی منقرض شده از بندپایان به نام تریلوبیتها و دایناسورها را توضیح میدهد، اما آیا به حوزههایی فراتر از آن توسعه مییابد؟ آیا میتواند به حوزههایی که اصلا وجود نداشتند اشاره کند؟ همانطور که نیوتون در علم فیزیک نمیتواند وجود سیاه چالهها و بیگبنگ را توجیه کند، مشخص نیست که نظریهی بیولوژی و زیستشناسی داروین هم شیوهی ایجاد جامعهی بهتر و یا ایجاد کسبوکاری برتر را از هیچ چیز توجیه کند. بااینحال، در این اواخر، استعارههای داروینی (شبه داروینی) در کسبوکار رواج یافتهاند. روزنامهنگاران عبارت: بقا در زیستبوم رقابتی را به بقا در بازار رقابتی تشبیه کردهاند. ازاینرو، شاهد تیترهایی مثل اینها هستیم: «داروینگرایی دیجیتال»، «داروینگرایی دات کام» و «اصل بقای پرکلیکترین».
کپیکاری و استارتاپها
حتی در سیلیکونولی، که موتور محرک آن مهندسی است، شعارهای اینچنینی داده میشود و از افراد دعوت به ساخت «استارتاپی ناب» میشود، که بتواند خودش را با خواستهی بازار تطابق دهد _ درمحیطی کاملاً غیرقطعی و درحال تغییر_ و مسیر تکامل را طی کند. به کارآفرینها، گفته میشود که ما از آینده چیزی نمیدانیم، پس بهتر است به جای ساختن چیزی جدید، تمایلات مشتریها را بسنجیم و براساس آن، به تکامل چیزهایی بپردازیم که از قبل وجود دارند.
ممکن است تکامل چیزهایی که در حال حاضر وجود دارند، شما را به یک «بیشینهی محلی» رهنمون کند؛ ولی در پیدا کردن «بیشینهای جهانی» کاربردی ندارد. میتوانید بهترین برنامهای که به مردم امکان میدهد از آیفونشان دستمال توالت سفارش بدهند بسازید. تکرار بدون داشتن یک برنامهی جسورانه شما را از صفر به یک نمیبرد.بیگانهترین مکان برای یک خوشبین غیرقطعی، شرکت است. چگونه میشود توقع داشت، کسبوکاری موفق بنا نهاده شود، بدون آنکه برای وقوع آن برنامهریزی شده باشد؟ ممکن است داروینگرایی در سایر حوزهها نظریه خوبی داشته باشد؛ ولی در حوزهی استارتاپها طراحی هوشمندانه بهترین عملکرد را دارد.
بیشتر بخوانید: شرکت خلاقیت؛ غلبه بر نیروهای غیرهمنتظرهای که سر راه الهامبخشی قرار میگیرند
بیشتر بخوانید: چرا مدیران ایرانی کتاب نمیخوانند؟
بیشتر بخوانید: تأثیر: روانشناسی فنون قانعکردن دیگران
بیشتر بخوانید: کتاب از خوب به عالی