10 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
استفان کاوی
استفان کاوی در سراسر جهان از مقامهای قابل احترام در مورد رهبری کردن بوده است. او کارشناس کارهای خانوادگی، استاد، مشاور سازمانی و نویسندهای است که زندگیاش را وقف آموزش زندگی کردن براساس اصلهای درست و رهبری درست خانوادهها و سازمانها کرده است. او مدرک مدیریت بازرگانی را از دانشگاه هاروارد و دکتری را از دانشگاه بریگهام یانگ گرفت و همانجا بهعنوان استاد واحدهای رفتاری سازمانی و مدیریت در تجارت و نیز مدیر رابطههای دانشگاه و دستیار رئیس دانشگاه مشغول به کار شد.
دیگر کتابهای پرفروش او «مهم ترینها را اول انجام دهیم»، «رهبری اصول محور» و «هفت عادت خانوادههای بسیار تأثیرگذار» است که بیش از 20 میلیون نسخه از این کتابها به فروش رفته است.
او پدر نه فرزند و پدربزرگ چهل و سه نوه است و در سال 2003 جایزۀ پدر برتر را از موسسۀ ملی گرفت که از لحاظ او، پرمعنیترین جایزهای بوده است که تاکنون دریافت کرده است. دیگر جایزههایی که به دکتر کاوی تعلق گرفته است شامل جایزۀ کالج توماس مور برای خدمات پیوستۀ او به بشر، سخنگوی برتر در سال 1999 و مرد صلح سال 1998، کارگزار برتر بینالمللی در سال 1994 و کارگزار کشوری برتر برای کامیابی در رهبری کردن کارگزاریهاست. از نظر مجلۀ تایم، دکتر کاوی بهعنوان یکی از 25 نفر مؤثرترین آمریکاییها شناخته شده و چند دکترای افتخاری را دریافت کرده است.
نگاهی به کتاب هفت عادت مردمان موثر استفان کاوی
از زمانی که کتاب هفت عادت مردمان مؤثر برای اولین بار به چاپ رسید، دنیا بهطور شگفتانگیزی دگرگون شد. در واقع زندگی، پیچیده، پراسترس و پر از نیاز است. ما از عصر صنعتی به عصر اطلاعات گذر کردهایم که نتیجههای زیادی را در پی داشته است. از طرف دیگر امروزه با چالشهایی در زندگی شخصی، خانوادگی و کاری خود روبهرو هستیم که در یک یا دو دهۀ قبل به هیچ وجه قابل تصور نبود. این چالشها بهخاطر نظم و ترتیب جدید مسألهها و نیز تفاوت آنها با مسائل دورههای پیشین است.
شاید بخواهید این مطلب را ببینید: ترجمه کتاب خاطرات میشل اوباما در ایران
10 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
کتاب «زندگی براساس هفت عادت» در اختیار دیگران قرار دهند و قدرت دگرگونکنندۀ اصلهای درست را در هر نوع از محیطهای شخصی، خانوادگی و سازمانی بدون توجه به شرایط، جایگاه سازمانی و یا تجربههای پیشین زندگی نشان دهند. خیلی چیزها را آموختهام و یا تقویت کردهام. ده آموختهاش را بهصورت خلاصه ذکر میکنیم
1 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
اهمیت درک تفاوت بین اصلها و ارزشها، این اصلها قانونهای طبیعی هستند که خارج از ما قرار گرفتهاند و در نهایت، نتیجۀ عملکردهای ما را کنترل میکنند. ارزشها، درونی و ذهنی هستند و نمایانگر قویترین احساسهای ما در هدایت رفتارهای خودمان است. خوشبختانه ما به اصلهای ارزشی نیز خواهیم پرداخت، تا بتوانیم به نتیجههایی که میخواهیم به گونهای دست یابیم که در آینده، به نتیجههایی بزرگتر برسیم. من این وضعیت را مؤثر بودن، تعریف میکنم. هر کسی ارزشهایی دارد. حتی دستۀ تبهکاران نیز ارزشهایی دارند. ارزشها بر رفتار افراد، مسلط میشوند اما این اصلها، نتیجه و عاقبت آن رفتارها را کنترل میکنند. اصلها و قانونها، مستقل از ما عمل میکنند. آنها بدون توجه به آگاهی ما از آنها، پذیرش آنها، تمایل به آنها، باور به آنها و یا اطاعت از آنها عمل میکنند. من به این باور رسیدهام که فروتنی ما در تمام فضیلتهاست. فروتنی میگوید که ما کنترلکننده نیستیم، بلکه اصلها، کنترل کنندهاند. بنابراین ما تسلیم این اصلها هستیم. غرور میگوید که ما، کنترلکننده هستیم و چون ارزشها بر رفتار ما مسلط هستند، ما بهسادگی میتوانیم در زندگی به راه خود برویم. ممکن است ما این کار را انجام دهیم اما عاقبت رفتار ما از این اصلها، ناشی میشود و نه از ارزشهایمان. بنابراین ما باید برای اصلهای درست، ارزش قائل شویم.
2 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
از تجربههای سراسر دنیا دربارۀ این مطلب به این درک رسیدهام که ماهیت جهانی این اصلها، این مطالب را دربرگرفته است. نمودها و کاربردها ممکن است تغییر کنند و در هر فرهنگ، حالتی خاص داشته باشند، اما اصلها، یکسان هستند. من اصلهای به کار رفته در هفت عادت را در تمام شش مذهب دنیا یافتهام و وقتی در آن فرهنگها، به مردم آموزش میدادم، بهواقع از نوشتههای مقدس آن مذهبها نقل قول میکردم. من این کار را در خاورمیانه، هند، آسیا، استرالیا، اقیانوس آرام جنوبی، آمریکای جنوبی، اروپا، آمریکای شمالی، آفریقا و میان سرخپوستان و مردم بومی نیز انجام دادهام. همۀ ما، مرد و زن مثل هم هستیم و با مشکلاتی مشابه روبهرو میشویم، نیازهایی مشابه داریم و در درون با اصلهای بنیادین سروکار داریم. حس درونی قانون عادت و یا برنده/برنده در همۀ ما وجود دارد. حس اخلاقی و درونی و اصل احساس مسئولیت، هدفمندی، اعتدال، احترام، همکاری، ایجاد ارتباط و نوسازی در همۀ ما وجود دارد. اینها جهانی هستند. اما کاربردهای آنان، خیر. آنها بسته به وضعیت، حالتی خاص دارند. هر فرهنگ، اصلهای جهانی را به شیوههایی منحصربهفرد، تفسیر میکند.
3 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
من کاربردهای سازمانی هفت عادت را دیدهام. گرچه از لحاظ تکنیکی، یک سازمان، عادتی ندارد. فرهنگ آن سازمان، عرف، هنجار و یا کدهای اجتماعی دارد که نمایانگر عادتها هستند. همچنین یک سازمان سیستمها، فرایندها و عملکردهایی نهادینه شده دارد. اینها نمایانگر عادتها هستند. در حقیقت، در آخرین بررسی، مشخص شد که تمام رفتارها، فردی و شخصی هستند. هر فرد، حتی اگر بخشی از رفتار جمعی در تصمیمگیریها باشد، تحتتأثیر مدیریت و ساختار، سیستم، فرایندها و کاربردهای آن قرار گرفته است. ما با هزاران سازمان در هر صنعت و شغلی کار کردهایم و فهمیدیم که اصلهای اساسی بهکار رفته در هفت عادت، یکسان هستند و تأثیرگذاری را تعریف میکنند.
4 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
شما میتوانید آموزش هفت عادت را با آموزش هریک از عادتها آغاز کنید. همچنین شما میتوانید با آموزش یک عادت به سمت آموزش شش عادت دیگر، هدایت شوید.
5 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
گرچه هفت عادت، بیانگر روش از درون به بیرون است، اما موفقترین کاراییاش وقتی است که شما از یک چالش بیرونی شروع کنید و سپس روش از درون به بیرون را در پیش بگیرید. به بیانی دیگر، اگر شما در داشتن رابطهای چالش دارید و در جلب اعتماد و یا ایجاد ارتباط، شکست خوردهاید. ماهیت روش از درون به بیرون در پیروزی فردی لازم است و به پیروزی همگانی برای حل آن چالش منجر میشود. به این خاطر است که بیشتر وقتها من قبل از آموزش عادتهای 1 و 2 و 3، عادتهای 4 و 5 را آموزش میدهم.
6 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
همبستگی دوسویه دهها بار از استقلال فردی، سختتر است. این کار به استقلال احساسی و روانی بیشتری نیاز دارد. چون شما باید برنده/برنده فکر کنید در حالیکه شخص دیگر برنده/بازنده فکر میکند. وقتی وجود شما برای درک شدن فریاد میزند، این شما هستید که اول باید طرف مقابلتان را درک کنید و وقتی سازش بسیار راحتتر است شما باید به دنبال راهکار سوم که بهتر است، باشید. به بیانی دیگر، با موفقیت و با شیوههای همکاریهای مبتکرانه با دیگران کار کنید. باید همبستگی دوسویه را وابستگی متضاد بنامیم چون افراد برای اثبات استقلال خود، بر خلاف جهت درست، عمل میکنند که ما آن را وابستگی دوسویه مینامیم چون آنها برای رفع نیازها و توجیه نقطهضعف خودشان به نقطهضعفهای دیگران نیاز دارند.
7 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
شما میتوانید سه عادت اول را با عبارت «تعهد بدهید و به آن پایبند باشید» خلاصه کنید. و همچنین میتوانید سه عادت بعدی را با عبارت «دیگران را در مشکلها سهیم کنید و برای راهحل با هم کار کنید» خلاصه کنید.
8 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
هفت عادت، زبانی جدید را ارائه میدهد، حتی اگر کمتر از یک جین کلمه و یا عبارت داشته باشد. این زبان جدید، کد است و راهی کوتاه برای گفتن حرفهای بسیار. وقتی شما به کسی میگویید: «آیا این کار، ودیعهگذاری بود و یا پسرفت و عقبنشینی؟»، «این کار، واکنشی بود و یا از روی پویایی؟»، «روحیۀ مشارکتی داشت و یا سازشی؟»، «برنده/برنده بود یا برنده/ بازنده و یا بازنده/برنده؟»، «آیا مهم¬ترین چیزها در درجۀ اول اهمیت قرار دارد و یا چیزهایی که در مرتبۀ دوم اهمیت قرار دارند، اول انجام میشوند؟» یا«آیا در شروع کار، ابزار و وسیلۀ انجام کار در ذهن وجود دارد و یا نهایت کار؟»، مشخص میشود که سراسر یک فرهنگ گسترده با درک و تعهد به اصلها و مفهومهایی که بهوسیلۀ این کلمههای بسیار خاص و کدگونه بیان شدهاند، تغییر کرده است.
9 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
تعادل و هماهنگی از وفاداری، ارزشمندتر است. یا بهتر بگویم، تعادل و هماهنگی، بالاترین فرم وفاداری است. هماهنگی به معنی هماهنگ شدن با اصلهای درست است، نه با افراد، سازمانها و یا حتی خانواده. شما ریشۀ بسیاری از مسألهها را که مردم با آن سر و کار دارند در این پرسش خواهید یافت «این کار، رایج (قابل قبول و از روی تدبیر) است و یا از نظر اصلها درست است؟». وقتی ما وفاداری به یک نفر و یا گروه را، به آنچه احساس میکنیم انجام دادن آن درست است، برتری میدهیم، تعادل و هماهنگی خود را از دست میدهیم. ممکن است ما محبوبیت و یا وفاداری دیگران را موقتاً جلب کنیم، اما در ادامۀ این از دست دادنِ هماهنگی، حتی همان رابطهها را بیارزش خواهد کرد. این کار مثل غیبت کردن پشت سر دیگران است. همان شخصی که با او متحد هستید، اگر با کسی دیگر که شما میشناسید، پشت سرتان حرف بزند، شما نیز زیر فشار و شرایط دشوار، پشت سر او بددهنی خواهید کرد. منظورم این است که سه عادت اول، نمایانگر تعادل و هماهنگی و سه تای بعدی، وفاداری است. اما اینها بهصورت کلی به هم پیوند خوردهاند. با گذشت زمان، هماهنگی منجر به وفاداری خواهد شد. اگر شما بکوشید که این قانون را برعکس کنید و اول به دنبال وفاداری بروید، درخواهید یافت که تعادل برای شما موقتی و حالت سازشگونه خواهد داشت. بهتر است که مورد اعتماد دیگران باشید تا مورد علاقۀ آنها. در نهایت، اعتماد و احترام عموماً به دوستداشتن میانجامد.
10 آموخته استفان کاوی از هفت عادت مردمان موثر
زندگی براساس هفت عادت، تقلای همیشگی برای هر کس است. هر کس گاهبهگاه در پرداختن به یکی از عادتها یا همۀ عادتها بهصورت همزمان، کوتاهی میکند. درک آنها بهواقع ساده است اما کاربرد پیوستۀ آنها، دشوار. آنها مثل عقل سلیم هستند اما عقل سلیم همیشه به کار گرفته نمیشود.