نویسنده: رابرت کیوساکی
مترجم: اعظم نایبی
نوبت چاپ: هفتم 1400
تعداد صفحات: 316
عنوان انگلیسی: RICH DAD, POOR DAD
کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر نوشته ی رابرت کیوساکی و شارون لچر با ترجمه ی اعظم نایبی توسط نشر هورمزد منتشر شده است. این کتاب داستانی حقیقی از درس هایی راجع به پول است که رابرت کیوساکی از دو پدر خود آموخته است. رابرت توضیح میدهد که چگونه میتوانید پول را در خدمت خود به کار بگیرید، به جای اینکه شما برای آن کار کنید. اکثر ما میدانیم بهترین سرمایهگذاری هرگز در بازار انجام نمیشوند. این کتاب به این موضوع میپردازد که ثروتمندان در چه زمینهای سرمایهگذاری میکنند که فقرا و طبقهی متوسط نمیدانند.
فهرست مطالب
یکی از دلایلی که باعث میشود ثروتمندان هر روز ثروتمندتر شوند و اقشار متوسط و فقرا با فقر دستوپنجه نرم کنند، اینست که موضوع پول و چگونگی سرمایهگذاری و نیز استفاده از آن، تنها در خانه آموزش داده میشود. درواقع، بیشتر ما تنها از طریق والدینمان با پول آشنا میشویم. در این صورت والدین فقیر چه چیزی میتوانند راجع به پول به فرزندانشان بیاموزند؟ آنها خیلی ساده میگویند: «در مدرسه باش و بهسختی درس بخوان». فرزندان چنین خانوادههایی ممکن است با نمرههای عالی فارغالتحصیل شوند، اما با ذهنیت و برنامهریزی مالی یک انسان فقیر، زیرا آنها در کودکی چنین آموزش دیدهاند.
کتاب داستان شخصی (راوی و نویسنده) است که دو پدر دارد: اولی پدر بیولوژیکی او – پدر فقیر – و دیگری پدر صمیمی ترین دوست دوران کودکی اش، مایک – پدر ثروتمند بود. هر دو پدر به نویسنده یاد دادند که چگونه به موفقیت دست یابد اما با رویکردهای بسیار متفاوت. برای نویسنده آشکار شد که رویکرد کدام پدر از نظر مالی منطقی تر است. در سراسر کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر ، نویسنده هر دو پدر را مقایسه میکند – اصول، ایدهها، شیوههای مالی، و میزان پویایی و اینکه چگونه پدر واقعیاش، مرد فقیر و مبارز اما تحصیلکرده، در برابر پدر ثروتمندش از نظر سرمایهگذاری و زیرکی تجاری رنگ میبازد.
نویسنده پدر فقیر خود را با آن دسته از افرادی مقایسه میکند که دائماً در مسابقه موشهای صحرایی میچرخند، بیخبر در یک چرخه معیوب نیاز به چیزهای بیشتر گرفتار شدهاند، اما هرگز نمیتوانند رویاهای خود را برای ثروت برآورده کنند، زیرا یک کمبود آشکار دارند، یعنی سواد مالی ندارند. آنها زمان زیادی را در مدرسه صرف یادگیری در مورد مشکلات جهان می کنند، اما هیچ درس ارزشمندی در مورد کسب ثروت به دست نیاورده اند، فقط به این دلیل که هرگز در مدرسه اصول پولسازی تدریس نمی شود.
در مقابل، پدر ثروتمند او نماینده هسته مستقل و ثروتمند جامعه است که به عمد از قدرت شرکت ها و دانش شخصی آنها در زمینه مالیات و حسابداری (یا مشاوران مالی آنها) استفاده می کند. موضوع کتاب به دو مفهوم اساسی تقلیل می یابد: نگرش می توانم انجام دهم و کارآفرینی بی باک. نویسنده این دو مفهوم را با ارائه مثالهای متعدد برای هر یک و تمرکز بر نیاز به سواد مالی، چگونگی کمک به قدرت شرکتها در ثروتمندتر کردن افراد ثروتمند، توجه به کسبوکار خود، غلبه بر موانع با عدم پرورش تنبلی، ترس، بدبینی و غلبه بر موانع برجسته میکند. سایر نگرشهای منفی و شناخت ویژگیهای انسانها و اینکه چگونه پیش داوری ها، تعصبات و تربیت آنها اهداف آزادی مالی آنها را مختل میکند. نویسنده شش درس مهم را ارائه می دهد که در سراسر کتاب به آنها پرداخته است:
نویسنده نوشت که در 9 سالگی بود که متوجه شد پدر ثروتمندش بسیار منطقی تر از پدر فقیرش است. از پدر ثروتمندش یاد گرفت که نگوید: “من نمی توانم هزینه اش را بپردازم”، بلکه بپرسد: “چگونه می توانم آن را بپردازم؟” او این اصل را با بیان یک حادثه توضیح می دهد که او و بهترین دوستش مایک برای کار نزد پدر مایک رفتند. پدر ثروتمند (پدر مایک) به آنها دستمزدهای بسیار کمی می داد تا خشم و احساس بی عدالتی در آنها ایجاد شود و در نهایت متوجه شوند که برای پیشرفت باید برای خودشان کار کنند نه برای دیگران. مثلاً در قسمتی از کتاب که نویسنده از پدر ثروتمند شکایت می کند که با دستمزدی که به او می دهد به سختی می تواند چیزی بخرد، پدر پولدار می گوید.
او که نباید به این واقعیت فکر کند که دستمزدش پایین است، بلکه در عوض بپرسد “چگونه می توانم پول بیشتری به دست بیاورم” زیرا این کار مغز را تحریک می کند تا اقدام کند. پدر ثروتمندش میگوید وقتی کسی میگوید «نمیتوانم بپردازم» مغزش از کار میافتد. بنابراین ابتکار عمل را از بین می برد و انفعال را ترویج می کند.نویسنده اضافه می کند که در حالی که پدر فقیر او زمان و تلاش خود را صرف آموزش و پرورش می کرد، او هیچ دانشی در مورد سرمایه گذاری نداشت. در مقابل، پدر ثروتمند او در بازی سرمایه گذاری بسیار ماهر بود زیرا این تنها کاری بود که او انجام داد.
نگرش پدر ثروتمندش در مورد پول در این ضرب المثل ظاهر شد که “بی پولی ریشه همه بدی ها است” (از طرف دیگر پدر فقیر او معتقد بود که عشق به پول ریشه همه بدی ها است). به گفته نویسنده، پدر پولدار همچنین این ایده را پرورش داد که مالیات تولیدکنندگان را تنبیه می کند و به غیر تولیدکنندگان پاداش می دهد. او از افرادی بود که پشت میز شام صحبت های پولی را تشویق می کرد و توسط نویسنده به عنوان کسی که یاد گرفت به جای ریسک نکردن، مدیریت ریسک را به تصویر کشید.
نظام آموزشی متداول ما بر این اصل استوار است که جوانان را با افزایش مهارت های تحصیلی، آماده ی بدست آوردن شغلی مناسب سازد. بدین ترتیب، زندگی آن ها پیرامون حقوق یا همان طور که قبلا گفتیم، ستون درآمدشان می چرخد. آن ها پس از کسب مهارت های تحصیلی معمولی سعی می کنند مدارج بالای تحصیلی را طی کنند تا بر توانایی های تخصصی شان افزوده شود. آن ها آموزش می بینند تا مهندس، دانشمند، آشپز، افسر پلیس، هنرمند، نویسنده و… شوند. این مهارت های تخصصی به آن ها این امکان را می دهد که جذب نیروی کار شوند و برای پول کار کنند.
بین تخصص و کار شما تفاوت زیادی هست. گاهی از مردم می پرسیم: «کار شما چیست؟» و آن ها پاسخ می دهند: «من یک بانکدار هستم.» بعد می پرسیم آیا صاحب یک بانک هستید؟ و آن ها معمولا می گویند: «نه، فقط آنجا کار می کنم.» در این حالت آن ها تخصص خود را باکارشان اشتباه گرفته اند. تخصص آن ها ممکن است بانکداری باشد، اما باز هم به کار شخصی نیاز دارند. ری کروک تفاوت بین تخصص و کارش را می دانست. تحصص او همیشه ثابت بود، او یک فروشنده بود. زمانی فروشنده ی مخلوط کن بود با آن میلک شیک درست می کردند و بعد به فروش مجوز همبرگر روی آورد؛ اما در همان زمان که همه فکر می کردند تخصص او فروش مجوز همبرگر است، کار او در واقع جمع آوری مستغلات درآمدزا بود.
مردم فقیر و طبقه ی متوسط برای پول کار می کنند، اما برای ثروتمندان این خود پول است که کار می کند. |
یکی از مشکلات مدارس ما این است که افراد معمولا همانی می شوند که درسش را خوانده اند، بنابراین، اگر مثلا درس آشپزی خوانده باشی، سرآشپز خواهی شد؛ اگر حقوق خوانده باشی، وکیل؛ و اگر در رشته ی مکانیک تحصیل کرده باشی، مهندس میکانیک خواهی شد. اشتباه این نظام آموزش این است که بسیاری از مردم از کار شخصی شان غافل می شوند. آن ها تمام عمرشان را صرف اهمیت داده به کار دیگران و ثروتمند کردن آن ها می کنند.برای اینکه از لحاظ مالی در امان باشید، باید به کار خود توجه کنید. کار شما حول ستون دارایی تان می چرخد که بر خلاف ستون درآمدهاست. همان طور که گفته شد قانون اول دانستن تفاوت بین دارایی و بدهی و تلاش برای خرید دارایی است.
رابرت کیوساکی نویسنده ی دو رگه ی آمریکایی-ژاپنی متولد سال 1947 است. او موسس شرکت تکنولوژی کش فلو کیوساکی است که در حوزه ی آموزش تجارت و اصول مالی فعالیت می کند. وی دو تجربه ی ناموفق در زمینه ی راه اندازی کسب و کار داشته است اما شرکت آموزش مالی او موفق شد که فعالیت اصلی آن برگزاری سمینارهای آموزشی موفقیت مالی است. او کتاب های زیادی نیز پیرامون این موضوع تالیف کرده است که در سراسر دنیا علاقه مندان زیادی را به خود جذب کرده است. کتاب اگر می خواهید ثروتمند شوید به مدرسه نروید اولین اثر کیوساکی است که در سال 1992 منتشر شده است. کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر معروف ترین و پرفروش ترین کتاب رابرت کیوساکی است.
رابرت کیوساکی امیدوار است از طریق کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر این نکته را گوشزد کند که «هرکسی می تواند به سعادت برسد، تنها اگر بخواهد.» شما نیز صرف نظر از داشتن هر شغلی، باغبانی، سرایدار یا حتی بی کار قادرید این مطالب را به آن هایی آموزش دهید که دوست دارند از نظر مالی متکی به خود باشند. کیوساکی معتقد است که نبوغ مالی مرحله ای ذهنی است که می توانیم از طریق آن مشکلات اقتصادی خود را حل کنیم.
کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر بهترین کتاب در حوزه موفقیت مالی به انتخاب کتابهای پرفروشترین نیویورک تایمز است. کارمندان، افراد دارای شغل آزاد، کارفرمایان، سرمایه گذاران و در عین حال تفاوتهای اساسی میان آنها را بیان میکند. در این کتاب در مورد ابزارهایی بحث می شود که نیاز است تا با کمک به آن سرمایهگذار یا کارفرمای موفق تبدیل شود.
اگر در حوزه ی موفقیت مالی علاقه مند به مطالعه هستید، پیشنهاد می کنیم به مرور “کتاب ثروتمندترین مرد بابل” هم سری بزنید. |
تخفیف فوق العاده 15 درصدی تا آخر هفته
ارسال رایگان سفارشهای +200 هزار تومان
کپی کردن کد تخفیف kt15
علی زهدی –
سلام خسته نباشید, اگه میشه بازم موجودش کنید, مرسی
صالح ک –
سلام در کوتاه ترین زمان موجود میشود و به شما اطلاع خواهیم داد.