نویسنده: دیوید اپستین
مترجم: مهبان مقدم
نوبت چاپ: اول 1401
تعداد صفحات: 352
عنوان انگلیسی: Range
کتاب دامنه اثریست از دیوید اپستین با ترجمه مهبان مقدم که توسط نشر هورمزد به چاپ رسیده است. کتابی عالی که به موضوع رشد فردی و تخصص شخصی پرداخته است. نویسنده دغدغه ذهنی اش را با پرسشی همراه کرده که بارها و بارها مخاطبش را به فکر وامیدارد، آیا بهتر نیست به جای عمق، گستره یا وسعت را انتخاب کنیم؟
عقیدۀ رایجی وجود دارد مبنی بر اینکه برای سرآمد شدن در هر زمینه ای-چه تبدیلشدن به موسیقیدانی برجسته و چه کسب مقام قهرمانی در رشتهای ورزشی- باید آن مهارت مذکور را از سنین پایین آموخت و سالها تمرین جدی و تمرکز سخت، درنهایت شما را به هدف خود خواهد رساند. بر اساس این عقیده نباید از این شاخه به آن شاخه پرید و علائق گوناگونی را دنبال کرد چراکه این هدررفت زمان، انرژی و توجه، در نهایت شما را از تبدیلشدن به سرآمدشدن در هر رشتهای (ورزش،هنر،موسیقی، علم و…) دور خواهد کرد. این ضرورتی است که دنیای امروز به شما تحمیل میکند: تنها باید در یک رشته فعالیت کنید تا بتوانید در آن به تخصص برسید.
اما اپستین با بررسی دقیق زندگی بسیاری از افراد برجسته، از ورزشکاران حرفهای گرفته تا مخترعان و برندگان جایزۀ نوبل نشان میدهد این عقیده نه یک قاعده بلکه یک استثناست. او معتقد است گستره نسبت به عمق از اهمیت بالاتری برخوردار است. اپستین با مثالهایی ملموس نشان میدهد که در بیشتر رشتهها -بهخصوص رشتههای پیچیده و پیشبینیناپذیر– جنرالیستها (کلی گراها) از تخصصگراها موفقترند. آنها اغلب در طول مسیر علائق متفاوت را دنبال میکنند، خلاقتر و باهوشترند و قادر به دیدن ارتباطات بیشتری نسبت به تخصصگراها هستند. او میگوید از این شاخه به آن شاخه پریدن نهتنها نقص نیست بلکه یک حسن ضروری است.
اپستین در این کتاب قهرمان گلف دنیا را -به نمایندگی از تخصصگراها- با قهرمان تنیس دنیا مقایسه میکند. قهرمان گلف دنیا از سهسالگی بهطورجدی تنیس را دنبال کرده است و خیلی زود به مقام قهرمانی دست یافته است. در مقابل، قهرمان تنیس دنیا قبل از تنیس، فوتبال، شنا و رشتههای ورزشی دیگری را نیز تجربه کرده است. او اگرچه دیرتر به تخصص رسیده است اما از اطلاعات وسیعتر و جهانبینی گستردهتری نسبت به قهرمان گلف برخودار است.
بهتر است بدانیم که دیوید اپستین نویسنده کتابهای بیشماری نیست اما قطعا نویسنده تاثیرگذاریست. او در زمینه علوم محیطی و روزنامهنگاری تحصیل کرده است، کتاب اولش ژنورزشی و دومین کتاب او دامنه است.
جذابیت لحن و بیانش برای خوانندگان بسیار دوستانه، صمیمی و گیراست که این به لطف نویسنده ورزشی بودنش است. همینطور خبرنگار دیلی نیوز نیز بوده است. دیوید اپستین دستی هم در نوشتن مقالات علمی دارد. زیرا که او مدتی در قطب شمال محقق بومشناسی بوده و در یک کشتی تحقیقاتی لرزهنگاری در اقیانوس کار کرده است.
او در این کتاب از سبک نوشتاریی استفاده میکند که عمدتاً بر بیان طیف گستردهای از داستانها، مصاحبهها، مطالعات تحقیقاتی و حکایات است.
اپستین کتابش را با داستان تربیت بینظیر راجر فدرر که به عقیده بسیاری بهترین تنیس باز مرد در تمام دوران است، آغاز میکند. بر خلاف تایگر وودز – یکی دیگر از اسطوره های ورزشی، که تخصص او در دوران کودکی فقط گلف بود البته تحت تعلیم پدرش، که به الگویی برای والدینی تبدیل شده است که می خواهند فرزندان خود را برای عالی بودن آماده کنند، این قیاسی است میان دو چهره افسانه ایی برای اهل ورزش. دو اسطوره که از مسیری بسیار متفاوت به جایگاهی مشابه رسیدند.
فدرر در دوران کودکی و نوجوانی چندین ورزش انجام داد. پدر و مادرش او را فقط در جهت داشتن روحیه ورزشی خوب تشویق کردند و زمانی که او به سمت تنیس گرایش پیدا کرد، او را از جدی گرفتن این ورزش منع کردند. سالها بعد، اپستین خاطرنشان میکند، فدرر ساعتهایی را که در بسکتبال، هندبال، اسکی، کشتی، شنا، تنیس روی میز و اسکیتبرد سپری کرد، به او کمک کرد تا هماهنگی چشم و دست خود و تکنیک معروفش را تقویت کند.
اپستین خاطرنشان می کند که فدررها کارهای زیادی انجام دادند که به خوبی به پسرشان کمک کرد برای شروع، هنگامی که فهمیدند راجر عاشق ورزش است، او را تشویق کردند که انواع مختلفی از آنها را امتحان کند – یا همانطور که اپستین در کتاب آن را “دوره نمونه گیری” می نامد. او استدلال میکند که دورههای نمونهگیری بسیار مهم است، زیرا به بچهها اجازه میدهد تا به طور طبیعی کاری را که دوست دارند انجام دهند و بیشتر میخواهند در آن موفق شوند، را کشف کنند.
تایگروودز را میتوان نماد عمق یا تخصص نامید زیرا که از کودکی از همان دو سالگی که با چوب گلف، خودش را به همگان نشان داد و برای این جایگاه آموزش دید. در مقابل راجر فدرر نماد وسعت یا کلی گرایی که تا نوجوانی هنوز نمیدانست آیا تنیس همان ورزشی است که سالها بدنبالش است یا خیر….
در این کتاب نویسنده درباره دو گروه صحبت میکند، کسانیکه در کاری تبحر دارند را متخصص و گروه مقابل را کلی گرا می نامد.
دیوید اپستین در کتابش سعی بر ساختار شکنی ذهنی برای خوانندگان دارد، برای اغلب ما انسانها تغییر مسیر بسیار ناراحت کننده است. همواره جامعه و اطرافیان بر این باور بوده و هستند که موفقیت در گرو یافتن مسیر، تمرکز کردن، کسب مهارت و ادامه دادن همان است؛ اما نویسنده کتاب دامنه از این شاخه به آن شاخه پریدن و تغییر را زشت نمی داند، حتی اعتقاد دارد هر تغییری که باعث شناخت بهتر خودمان باشد، قابل احترام است چه بسا که در این فراز و نشیب علاقه و استعداد پنهان خود را بیابیم.
“سوالی که من قصد بررسی آن را داشتم این بود که چگونه می توان قدرت وسعت، تجربیات متنوع و کاوش میان رشته ای را در سیستم هایی که به طور فزاینده ای نیاز به تخصص بیش از حد دارند، به دست آورد و پرورش داد؟” |
نویسنده در کتاب دامنه مثال های فراوانی برای درک بهتر مخاطب میاورد، مانند مقایسه ای که بین دانش آموزان مدارس انگلستان و اسکاتلند انجام داده است. سیستم تحصیلی در انگلستان به گونه ایست که دانش آموز می بایست رشته تحصیلی اش را به سرعت انتخاب کند، اما در اسکاتلند زمان بیشتری به دانش آموز داده می شود تا با شناخت بهتر از توانمندیها و علایقش رشته تحصیلی اش را انتخاب کند و همین مساله سبب می شود که او بعد از آشنایی با رشته های مختلف یکی از آنها را انتخاب و در آن تحصیل کند. این سیستم آموزشی خروجی های منطقی تر دارد .
با توجه به محبوبیت قانون 10000 ساعته مالکوم گلدول، اعجوبههای معروف شطرنج و سوپراستارهای ورزشی، توصیههایی برای جمعآوری ساعتها تمرین متمرکز، عمدی و تخصصی شدن زودهنگام تقریباً بهعنوان حقیقت اساسی پذیرفته شده است. در نقطه مقابل دیوید اپستین استدلال می کند که تخصص اولیه استثنا است، نه قاعده. در دنیای که ما دائماً با تقاضاهای بهسرعت در حال تغییر مواجه هستیم، به شدت به افرادی نیاز داریم که از ترک کردن و امتحان چیزی جدید هراسی نداشته باشند، که به طور گسترده فکر کنند و برای یافتن راهحلهای خلاقانه بر وسعت تجربیات متنوع تکیه کنند.
کار مدرن مستلزم انتقال دانش است
یعنی توانایی اعمال دانش در موقعیتهای جدید و حوزههای مختلف. آموزش و پرورش باید هوش انتقادی را تقویت کند، نه اینکه بیش از حد تخصصی شدن را تحت فشار قرار دهد. قبل از اینکه به ما یاد بدهند در مورد چه چیزی فکر کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه فکر کنیم.
دنیا مقابله ایست از مشکلات ساده تا مشکلات چموش
در مواجهه با محیط های نامطمئن، چالش های مبهم، قوانین کم و تغییرات سریع وسعت تجربه بسیار ارزشمند است. اما در مواجهه با محیط های خاص، قوانین سفت و سخت و تغییر ناپذیر تخصص بطور محدود می تواند به طور قابل ملاحظه ای، کارآمد باشد. مشکل این است که ما اغلب از متخصصان انتظار داریم، به دلیل تخصصشان در یک چالش، به شکلی جادویی بتوانند با مهارت خود، به مشکلات دیگری نیز غلبه کنند که نتایج می تواند فاجعه بار باشد.
وقتی قوانین و پاسخها را میدانیم، و آنها در طول زمان تغییر نمیکنند، مانند شطرنج، گلف و نواختن موسیقی کلاسیک میتوان از همان روز اول برای تمرین متخصص شدن آماده شد.
“در دنیایی پر چالش، با مشکلاتی چموش و قوانین کمی سختگیرانه، کلی گرایی میتواند کلید رمزگشای زندگی باشد.”
دیوید اپستین در کتاب دامنه اعتقاد دارد که هرچه یک چالش محدودتر و تکراری تر باشد، احتمال خودکار شدن آن بیشتر می شود، در حالی که پاداش های بزرگ نصیب کسانی می شود که می توانند دانش مفهومی را از یک مشکل بگیرند و آن را در یک مشکل کاملا جدید به کار ببرند.
یک دوره نمونه برداری – به جای یک شروع اولیه – جزء جدایی ناپذیر توسعه اولیه هنرمندان بزرگ است. تمرکز محدود و تمرین عمدی زیاد بعداً به وجود می آید.
شما می توانید در یک دنیای فوق تخصصی یک کلی گرا باشید.
در حالی که بدون شک درست است که حوزه هایی وجود دارند که نیاز به افرادی متخصص با هدفی مشخص مانند (تایگر وودز) دارند، اما با افزایش پیچیدگی، همانطور که فناوری، جهان را به شبکه ایی گسترده از سیستم های به هم پیوسته تبدیل کرده که در آن هر فرد تنها بخش کوچکی از آن است. ما به کلی گرایی (راجر فدرر) بیشتری نیاز داریم، به افرادی که کارهای گستردهای را شروع میکنند و در حین پیشرفت، تجربیات و دیدگاههای متنوعی را میپذیرند. |
دیوید اپستین توصیه خود را در 3 کلمه خلاصه می کند: “احساس عقب ماندگی نکنید”. این درست نیست که شما باید زود متخصص شوید و به طور سیستماتیک از نقطه A به نقطه B بروید. موفقیت می تواند شامل یک سفر طولانی یادگیری، خودیابی و نوآوری باشد. بنابراین، اگر برایتان سخت است که به یک چیز پایبند باشید، نگران نباشید.
با سرعت خود پیش بروید و نگران کارآیی نباشید. تنها کسی که باید شکستش دهید خودتان هستید. از آزمایش برای کاوش و کشف استفاده کنید. در طول مسیر، آماده یادگیری، تنظیم و حتی تغییر مسیر/اهداف خود باشید. چنین پیچ و خم هایی ممکن است اتلاف وقت به نظر برسد، اما هیچ تجربه ای واقعاً تلف نمی شود. هیچ مشکلی در تخصص وجود ندارد، اما میتوانید با متعادل کردن آن با طیف وسیعتری از تجربیات، دیدگاههای بیرونی و آزمایشهای مداوم، ارزش اضافه کنید.
اپستین امیدوار است که این منطق را در تربیت خود به کار گیرد، زمانی که پسر نوزادش به اندازه کافی بزرگ شود که بتواند علایق خود را داشته باشد. «من برای [فرزندم] بیشتر از آن چیزی که برای تخصصش تجویز میکنم، نسخهای برای تنوع طلبی تجویز میکنم. اگر او کار موتزارت را انجام دهد، مطمئناً فرصتها را در دسترسش قرار خواهم داد.» اما به احتمال زیاد، او فقط «فرصت های زیادی را برای آزمایش چیزهای مختلف دارد. نقش من این است که به او کمک کنم تا در مورد آن چیزها فکر کند، بنابراین او حداکثر یادگیری را در مورد خودش دریافت می کند.
در نهایت اینکه اپستین با جمع آوری تحقیقات، نقل داستان ها تلاش بسیاری کرده تا نشان دهد که قهرمان شدن و به موفقیت رسیدن به سریع متخصص شدن نیاز ندارد، هر چند که ما در کنار افراد متخصص به افرادی که کلی گرا باشند نیاز داریم که در مجموعه ای از مسایل دانش درک، راه حل، توانایی و مهارت داشته باشند تا بتوانند با پل زدن به دانش های مختلف چشم اندازهای زیباتری خلق کنند و پیشرفت بشریت همواره برقرار باشد.
تخفیف فوق العاده 15 درصدی تا آخر هفته
ارسال رایگان سفارشهای +200 هزار تومان
کپی کردن کد تخفیف kt15
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.