نویسنده: جاناتان هیت
مترجم: نغمه رضوی
نوبت چاپ:
تعداد صفحات:
انتشارات هورمزد
معرفی: کتاب فلسفهی شادی : فلسفه و بینش باستانی در بوته آزمایش دانش نوین
از ابتدای خلقت، دغدغهی همهی انسانها یافتن پاسخی برای این سؤالات است:
چهکاری باید انجام دهیم؟
چگونه باید زندگی کنیم؟
و باید به چه کسی تبدیل شویم؟
جاناتان هیت باوری به پاسخی الهام بخش برای پرسش «هدف زندگی چیست؟» ندارد. ولی با توجه به بینش باستانی و دانش نوین میتوانیم پاسخهایی برای هدف درون زندگی بیابیم. کتاب فلسفهی شادی میگوید شادی از میان بر میآید. شادی چیزی نیست که بهطور مستقیم پیدا شود. تهیه شود یا بدان برسید.
شما باید شرایط درست را محیا کنید و سپس صبر کنید برخی از این شرایط درون شما هستند مانند انسجام بخشها و سطحهای شخصیتشان و برخی دیگر نیاز به ارتباط با چیزهایی غیر از شما دارند؛ مانند گیاهان که برای رشد نیاز به خورشید، آب و خاک مناسب دارند، انسانها نیز به عشق، کار و ارتباط با چیزی بزرگتر دارند. ایجاد رابطه درست خود با دیگران، خود و کارتان و خود و چیزی فراتر از خود ارزش داشتن عطشی پر تب و تاب را دارد. اگر این روابط را به درستی شکل دهید، معنا و هدف را خواهید یافت.
شادی از کجا میآید؟ «فلسفههای شادی» بسیاری وجود دارد؛ یکی از آنها شادی حاصل از دستیابی به مطلوب است. ولی همهی ما میدانیم (و پژوهشها تأیید کردهاند) که چنین احساساتی زودگذرند.
طبق فرضیهای اثبات شده، شادیِ حقیقی از درون نشأت میگیرد و به برآورده شدن آمال و آرزو و تغییر شرایط و محیط پیرامون به شکلی که خواستههای ما را در برگیرد، مرتبط نیست.
این دیدگاه در دورهی باستان بهطور گستردهای رایج بود. بودا در هند و فیلسوفان رواقی در یونان باستان و روم، مردم را ترغیب به شکستن وابستگیهای احساسی به انسانها کرده و توصیه میکردند در مقابل حوادثی که غیرمترقبه و کنترل ناپذیرند، آگاه باشند. این دیدگاه دیرینه قابل تقدیر اثبات کرده که تغییر ذهنیت در پاسخ به درماندگی و نارضایتی، معمولاً مؤثرتر از ایجاد تغییر و تحول در محیط است.
تحقیقات جاناتان هیت نشان میدهد عوامل بیرونی هستند که ارزش عطش و انتظار ما را دارند و موجب شادی بادوامتری میشوند. یکی از این عوامل، ارتباط اجتماعی است؛ پیوندی که با دیگران ایجاد میکنیم و لازمهی زندگی است.
داستان با گذری از چگونگی فعالیت ذهن انسان آغاز میشود(که البته آنچنان وسیع و کامل نیست)، تنها دو حقیقت باستانی وجود دارد که باید پیش از بهرهگیری از روانشناسی نوین برای پیشرفت در زندگی آنها را درک کرد.
نخست، نظر و دیدگاه بنیادی کتاب فلسفهی شادی است که ذهن را به بخشهایی تفکیک میکند که گاهی با یکدیگر تقابل دارند، همچون سوارکاری بر فیلِ، خودآگاه ، بخش منطقی ذهن تسلط اندکی بر عملکرد این فیل دارد. اکنون میدانیم که علل این تفکیکها چیست و راههای معدودی برای کمک به کارگروهی سوارکار و فیل فراگرفتهایم.
دیدگاه دوم، از آن شکسپیر است «فکر کردن به آن است که تعیین کننده است.»، یا به گفته بودا «زندگی ما زاده ذهن ماست».
میتوانیم این دیدگاه باستانی را با شرح دلیل تمایل و بسیاری از مردم به دیدن تهدیدها و درگیری با نگرانیهای بیهوده، گسترش دهیم. همچنین میتوانیم با استفاده از سه تکنیک، یک روش باستانی و دو روش نوین، که موجب افزایش شادی میشود، این علاقه را تغییر دهیم.
گام دوم در این ماجرا توجه کردن به زندگی اجتماعیمان است، که اینبار نیز بهطور کامل نیست. دو حقیقت وجود دارد که بهخوبی شناخته شده است ولی ارزشی برای آن قائل نشدهاند. یکی از آنها قانون طلایی است. قابل ذکر است که مقابلهبهمثل مهمترین روش برخورد با مردم است. در کتاب فلسفهی شادی جاناتان هیت (The Happiness Hypothesis)نشان خواهم داد که چگونه میتوانید از این روش برای رفع مشکلات زندگی بهره بگیرید و در مواجهه با سودجویی افرادی که از مقابلهبهمثل علیه شما استفاده میکنند در امان بمانید.
درهرحال مقابلهبهمثل فراتر از روشی ساده است، میتوان آن را سرنخی از درون ما و آنچه به آن نیازمندیم پنداشت؛ سرنخی که درنهایت به درک پایان داستانی بزرگتر میانجامد.
واقعیت دوم این بخش، اشاره دارد بر این مسئله که بهطور طبیعی همهی ما متظاهر هستیم و این امر تحقق نمییابد مگر به دلیل دشواری پیروی مستمر از قانون طلایی. تحقیقات اخیر روانشناسان از ساختارهای روانی، نشان میدهد درحالیکه ما قادر به تشخیص کاهی در چشم دیگران هستیم ولی کوه درونمان را نمیبینیم.
اگر بر عملکرد ذهنتان فائق باشید و از صحت آنچه در پس لنزهای دروغینِ خوب و بد مشاهده میکنید آگاه شوید، میتوانید در کاهش محق بودن خود، گام بردارید. در نتیجه از تعداد دفعات مواجهه شدن با افرادی که بهاندازه شما به محق بودن خود باور دارند، کاستهاید.
تخفیف فوق العاده 15 درصدی تا آخر هفته
ارسال رایگان سفارشهای +200 هزار تومان
کپی کردن کد تخفیف kt15
farzad ebrahim zadeh –
i want this book
farzad ebrahim zadeh –
i want this book