شما خارپشت هستید یا روباه؟
شما خارپشت هستید یا روباه
آیزایا برلین در مقالهی معروفش، به نام «خارپشت و روباه» (The Hedgehog and the fox)، مردم دنیا را به خارپشتها و روباهها تقسیم میکند. براساس یک گفتهی یونانی قدیمی: «روباه خیلی چیزها میداند، ولی خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم میداند.»
فهرست مطالب
روباه موجود مکاری است، میتواند هزاران برنامه و نقشه برای حملهی پنهانی بر خارپشتها طراحی کند. روزها، روباه دور خانهی لاکپشت میگردد و منتظر لحظهی خوبی برای حملهکردن است. روباه شبیه برندهی قطعی است؛ سریع، نرم، زیبا، تیزپا و حیلهگر. از طرفی، خارپشت موجودی بیقواره است؛ شبیه به آمیزهای ژنتیکی بین یک خارانداز و یک آرمادیلی کوچک. او مثل یک اردک راه میرود و روز بیدردسر خود را به جستوجوی ناهار و مراقبت از لانهی خودش میگذراند.
روباه، در سکوتی مکارانه، در لحظهای حساس و در راه منتظر او میماند، در حالی که خارپشت به کار خودش میپردازد. او، مثل برق، خیلی سریع روی زمین خیز برمیدارد. خارپشت کوچک احساس خطر میکند. به بالا مینگرد و فکر میکند، «باز دوباره پیدایش شد، آیا بالاخره درس خواهد گرفت؟» او مثل یک توپ کوچک میشود، و خارهای تیزش را به بیرون به همهی جهات نشانه میگیرد. روباه به طرف طعمهاش میخزد، دفاع خارپشت را میبیند و به حمله پایان میدهد.
دوباره، به طرف جنگل عقبنشینی میکند، شروع به طرح نقشهی جدیدی برای حمله میکند. هر روز چنین نبردی بین خارپشت و روباه رخ میدهد و با وجود زیرکی بیشتر روباه، خارپشت همیشه برنده میشود.
تفاوت استراتژی خارپشت و روباه | شما خارپشت هستید یا روباه
برلین از این حکایت کوچک نتیجهگیری میکند که افراد به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: روباهها و خارپشت ها.
روباهها همزمان هدفهای زیادی را دنبال میکنند و دنیا را با تمام پیچیدگیهایی که دارد، میبینند. او میگوید: «آنها بهطور پراکنده یا متفرق راههای بسیاری را پیش میگیرند.»
روباهها هرگز افکارشان را با یک مفهوم کلی یا دیدگاهی یکپارچه ادغام نمیکنند. از طرفی خارپشتها دنیای پیچیده را به یک ایدهی بینظیر سازمانیافته ساده میکنند؛ اصل اساسی یا مفهومی که همهچیز را هماهنگ و هدایت میکند. مهم نیست که دنیا چقدر پیچیده است. خارپشت تمام چالشها را کم میکند و وضعیتهای دشوار را درحقیقت، سادهنگرانه به ایدههای ساده تبدیل میکند. برای یک خارپشت، هر چیزی که بهنوعی به تفکر خارپشتی مربوط نباشد، موضوعی بیربط است.
استراتژی خارپشت | شما خارپشت هستید یا روباه
مارولین برسلر (Marvin Bressler)، استاد دانشگاه پرنیستون (Princeton)، به قدرت خارپشت در طول یکی از مکالماتش با جیمز کالینز نویسنده کتاب از خوب به عالی اشاره کرد: «شما میخواهید بدانید چه چیزی افرادی را که سببساز بزرگترین تأثیرات هستند، از آنهایی که فقط باهوش هستند جدا میکند؟ آنها خارپشتها هستند.
فروید و ضمیر ناخودآگاه، داروین و انتخاب طبیعیاش، مارکس و اختلاف طبقاتی، انیشتین و نظریهی نسبیت، آدام اسمیت و صنف کارگر؛ همهی آنها خارپشت بودند. آنها دنیای پیچیده را به دنیای ساده تبدیل کردند. برسلر میگوید: « هزاران نفر به کسانی که بزرگترین اثر را از خود بهجا گذاشتند، گفتند: ایدهی خوبی است، ولی شما خیلی ژرفبین هستید.»
برای روشنکردن موضوع لازم است بگوییم که خارپشتها احمق نیستند؛ کاملاً برعکس، آنها میدانند که اصل بینش عمیق سادگی است. چه چیزی میتوانست سادهتر از فرمول E = MV2 باشد؟
چه چیز میتوانست سادهتر از ایدهی ضمیر ناخودآگاه باشد که از یک سازمان خود و فراخود تشکیل شده باشد؟
چه چیز میتوانست دقیقتر و روشنتر از کارخانهی مهرهی آدام اسمیت و دست نامرئی باشد؟
خارپشتها احمق نیستند؛ آنها بصیرتی نافذ دارند که اجازه میدهد تا پیچیدگیها را ببینند و به الگوهای اصلی پی ببرند. خارپشتها چیزی را که لازم است میبینند و از بقیهی چیزها چشمپوشی میکنند.
سخنگفتن ازخارپشتها و روباهها، از کدام منظر، به فرایند خوب تا عالیبودن مربوط میشود؟ از همه لحاظ.
افرادی که شرکتهای خوب تا عالی ایجاد کردهاند، خارپشت بودند. آنها از طبیعت خارپشتیشان برای پیبردن به چیزی که ما به آن مفهوم خارپشت میگوییم، برای شرکتهایشان استفاده کردند. افرادی که شرکتهای همتراز را رهبری میکردند، از روباهها بودند که هرگز مزایای روشن مفهوم خارپشتی را نداشتند، و درعوض، پراکنده یا متفرق و بیثبات بودند.
مفهوم خارپشتی | شما خارپشت هستید یا روباه
مفهوم خارپشتی در شرکت خوب تا عالی تنها یک ایدهی سادهی تصادفی نبود.
تفاوت استراتژیک اساسی بین شرکت خوب تا عالی و همتراز در دو نکتهی اساسی است: نخست، اینکه شرکت خوب تا عالی راهکارهای خود را در فهم عمیق سه بُعد کلیدی پیدا کردند؛ چیزی که ما به آن سه محور میگوییم.
دوم، اینکه شرکت خوب تا عالی این درک را به مفهومی واضح و ساده تبدیل کردند که تمام تلاششان را هدایت میکرد؛ بدین سبب، به این اصطلاح مفهوم خارپشتی میگوییم.
دقیقتر بگوییم، مفهوم خارپشتی یک مفهوم ساده و واضح است که از درک عمیق فصل مشترک سه محور زیر نشأت میگیرد:
1. در دنیا در چه کاری میتوانید بهترین باشید (و همچنین مهم است که در دنیا در چه کاری نمیتوانید بهترین باشید). این معیارِ خردمندانه فراتر از توانایی است. تنها به این سبب که شما توانایی محض دارید، به این معنی نیست که شما میتوانید در دنیا در آن زمینه بهترین باشید؛ برعکس، کاری که شما میتوانید در آن بهترین باشید، ممکن است حتی چیزی که در حال حاضر به آن مشغول هستید، نباشد.
2. کاری که موتور اقتصادیتان را هدایت میکند. تمام شرکتهای خوب تا عالی به یک بصیرت نافذ رسیدند؛ به این که چطوربه شکل مؤثری سرمایهی پایدار فراوان و سودآوری ایجاد کنند. بهویژه اینکه آنها وجه مشترکی به نام سود به ازای یک عامل متغیر کشف کردند که بزرگترین تأثیر را بر اقتصادشان داشت (مثلاً نقدینگی به ازای یک عامل متغییر در بخش اجتماعی).
3. کاری که شما واقعاً به آن علاقهمند هستید. شرکتهای خوب تا عالی بر فعالیتهایی تمرکز میکردند که اشتیاقشان را برمیانگیخت. موضوع اصلی در اینجا برانگیختن علاقهی شما نیست، بلکه پیبردن به کارهایی است که به شما شور و هیجان میدهد.
ســـه محـــور مفهوم خــــارپشتی | شما خارپشت هستید یا روباه
برای اینکه سریعتر مفهوم سه محور را بفهمید، مقایسهی شخصی زیر را در نظر بگیرید. فرض کنید شما میتوانید یک زندگی کاری بسازید که سه مرحلهی زیر را در بردارد:
نخست، شما کار میکنید برای اینکه هوشی ژنتیکی یا استعدادی خدادادی دارید و شاید شما با این هوش میتوانستید یکی از بهترینها در دنیا باشید (یعنی احساس میکنم که من فقط برای انجام این کار به دنیا آمدهام).
دوم، اینکه برای کاری که انجام میدهید پول خوبی پرداخت میشود (من برای این کاری که میکنم پول میگیرم، آیا دارم خواب میبینم؟) سوم، اینکه شما در حال انجام کاری هستید که به آن علاقهی شدیدی دارید و کاملاً عاشق آن کار هستید و از انجام کار تنها برای خود کار لذت میبرید (هر روز منتظرم تا از خواب برخیزم و کارم را شروع کنم و واقعاً به کاری که انجام میدهم، ایمان دارم.)
اگر شما میتوانید براساس فصل مشترک این سه محور پیش روید و آن فصل مشترک نقطهی تلاقی را به مفهوم واضح و سادهای تبدیل کنید که انتخابهای زندگیتان را هدایت کند، پس شما به مفهوم خارپشتی خودتان رسیدهاید.
برای اینکه بهطور کامل به مفهوم خارپشتی خود برسید، به هر سه محور احتیاج دارید. چنانچه شما در کاری که هرگز نمیتوانید در آن بهترین باشید پول زیادی به دست آورید، تنها یک شرکت موفق ایجاد خواهید کرد نه یک شرکت عالی. اگر شما در کاری بهترین باشید اما به آن علاقهمند نباشید، هرگز پیشرفت نخواهید کرد و اگر نتوانید در آن کار بهترین باشید یا انجامدادن آن برای شما بهصرفه نباشد، ممکن است از انجام آن لذت ببرید اما نتایج عالی نخواهد داشت.
در چــــه کــــاری میتوانیـــــد بهتـرین باشـــــید | شما خارپشت هستید یا روباه
ما چه کاری را میتوانیم بهتر از هر شرکت دیگری انجام دهیم؟
همینطور چه کاری را نمیتوانیم بهتر از شرکت دیگری انجام دهیم؟
و اگر نمیتوانیم در آن بهترین باشیم، اصلاً چرا آن کار را انجام دهیم؟
ما تنها به کاری که انجام میدادیم بهدقت توجه میکردیم و تصمیم میگرفتیم کاملاً روی چیزهایی که میدانیم میتوانیم بهتر از افراد دیگر انجام دهیم، تمرکز کنیم نه اینکه حیرتزده و آشفته باشیم و بر کارهایی تمرکز کنیم که به آنها علاقه داریم ولی نمیتوانیم به بهترین نحو انجامشان دهیم.
هر شرکتی دوست دارد در کارش بهترین باشد اما شمار اندکی از آنها درواقع با بصیرت نافذ و شفافیت بدون منیت متوجه میشوند که در چه زمینهای توانایی بهترینشدن را دارند و در چه کاری نمیتوانند بهترین باشند. این امر یکی از تفاوتهای مهم بین شرکتهای خوب تا عالی و شرکتهای همتراز است.
مفهوم خارپشتی با مهارت در یک زمینه فرق میکند. شما میتوانید توانایی انجام کاری را داشته باشید، اما لزوماً به این معنی نیست که توانایی بهترینبودن را هم در دنیا در آن زمینه دارید؛ برای مثال، شخص جوانی را در نظر بگیرید که در دبیرستان همیشه در درس ریاضی نمرهی A میگیرد و در بخش ریاضیات آزمون استعداد تحصیلات عالی نمرات بالایی میگیرد، این امر نشان میدهد که او در ریاضی مهارت خوبی دارد اما آیا این به آن معنی است که این شخص باید یک ریاضیدان شود؟
اینکه حرفهای کار اصلی شماست؛ فقط به این دلیل که شما سالها و دهههاست آن کار را انجام میدهید؛ لزوماً به این معنی نیست که شما میتوانید در آن کار در دنیا بهترین باشید و چنانچه شما نمیتوانید در دنیا در حرفهی اصلیتان بهترین باشید، پس حرفهی اصلیتان نمیتواند مفهوم خارپشتی را تشکیل دهد.
برای رسیدن از مرحلهی خوب به عالی | شما خارپشت هستید یا روباه
مفهوم خارپشتی هدفی برای بهترین بودن، راهکاری برای بهترینبودن، تمایلی برای بهترینبودن یا تصمیمی برای بهترینبودن نیست. بلکه درک این موضوع است که در چه کارهایی بهترین باشید. تشخیص دادن این امر قطعاً مهم است.
برای اینکه از مرحلهی خوب به عالی برسیم، لازم است از تکیه بر مهارتها فراتر برویم. احتیاج به اصولی داریم: «تنها به دلیل اینکه ما در آن کار خوب هستیم و یا تنها به این دلیل که پول درمیآوریم و ترقی میکنیم لزوماً به این معنی نیست که میتوانیم در آن کار بهترین باشیم. «شرکتهای خوب تا عالی متوجه شدند که انجامدادن کاری که ما در آن خوب هستیم، فقط ما را به سطح خوب میرساند. تنها راه رسیدن به سطح عالی توجه به این مسئله است که در چه زمینهای شما میتوانید بهتر از سازمان دیگری فعالیت کنید.