نویسنده: آلن گانت
مترجم: فاطمه نبیزاده
نوبت چاپ: سوم 1401
تعداد صفحات: 320 صفحه
عنوان انگلیسی: The Creative Curve
کتاب منحنی خلاقیت نوشتهی آلن گانت با ترجمهی فاطمه نبی زاده توسط نشر هورمزد منتشر شده است. این کتاب در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چگونه میتوان بهترین ایده را در بهترین زمان پرورش داد؟ ازقرارمعلوم، افسانههای پیرامون خلاقیت صرفاً عقیدهای غیرعلمی است. لازم نیست که همانند مردان ایکس، ابرقدرت متولد شوید تا مقام والای هنری یا کارآفرینی به دست آورید.
فهرست مطالب
درواقع، الگویی وجود دارد که کارآفرینان موفق برای دستیابی به موفقیت از آن بهعنوان اهرم استفاده میکنند؛ اهرمی که تقریباً در اختیار همگان قرار دارد. این اهرم، احساسی (شهودی) است؛ اما آموختنی نیز هست و هیچ ربطی به عرفان ندارد. لازم نیست قرص روانگردان مصرف کنید تا ایدهای به شما الهام شود، یا برای یکلحظه گشایش بصیرت دست به دعا بردارید.طبق آنچه آلن گانت دریافته است، روشن است که شما میتوانید، آنچه را معروفترین نوابغ خلاق دنیا انجام میدهند، تقلید کنید و به خلق و اجرای ایدههای خارقالعادۀ خودتان بسیار نزدیکتر شوید.
کتاب منحنی خلاقیت چون به پشتوانه تحقیقات علمی و مصاحبههای بیشمار نوشته شده، به شما بینشی عملی میدهد که میتوانید از آنها برای رها کردن نبوغ خلاق درونی خود استفاده کنید. افرادی که می خواهند خلاق تر باشند.خلاقانی که به دنبال بینش های جدید هستند. افرادی که به روانشناسی علاقه دارند. مخاطبان اصلی کتاب منحنی خلاقیت هستند.
وقتی به خلاقیت فکر می کنیم، اغلب آن را به عنوان توانایی جادویی در نظر می گیریم که فقط تعداد کمی از افراد خوش شانس از آن برخوردارند. در کتاب منحنی خلاقیت، نویسنده آلن گانت از علم، روانشناسی و مصاحبه های بی شماری استفاده می کند تا به شما نشان دهد که خلاقیت در واقع مهارتی است که هر کسی می تواند آن را بیاموزد و در آن بهتر شود. به عبارت دیگر، هر کسی می تواند لحظاتی از نبوغ خلاق داشته باشد. شما فقط باید بدانید چگونه.
گانت معتقد است که همیشه، دربارۀ ماهیت خلاقیت به ما دروغ گفتهاند. تا جایی که بهیاد میآوریم، در فرهنگ ما این افسانه رواج داشته که موفقیت خلاقانه، نتیجۀ الهام ایدهای به ذهن در یک لحظه است. نوشتن رمانهای پرفروش، خلق نقاشیهای تحسینبرانگیز یا توسعۀ فراگیر برنامههای تلفن همراه در شرایطی عرفانی به وجود میآیند و ارتباطی با افکار عقلانی و منطق ندارند. این حالات، مختص «نابغهها»ست نه انسانهای معمولی مانند ما. درحقیقت، قرنهاست که حکما و منتقدان با شورواشتیاق دربارۀ نوابغ خلاق داستانهایی نقل میکنند تا ما را متقاعد سازند که اساس موفقیتهای خلاقانه، عوامل فردی، ناخودآگاه و تدابیر بهظاهر الهی است.
هدف آلن گانت از نوشتن کتاب منحی خلاقیت آشکارساختن این حقیقت دربارۀ موفقیت خلاقانه است که حتی ورای آنچه تبدیل به موفقیت میشود، دانشی وجود دارد؛ چراکه امروزه، علوم اعصاب امکانات بینظیری را در اختیارمان قرار میدهد تا لحظات خاص «دریافت الهام» را مهندسی معکوس و رمزگشایی کرده و اثری محبوب خلق کنیم که مخاطبانشان را از خودبیخود سازد.
خواه جیکیرولینگ باشد که ایدۀ هَری پاتر در قطار لندن به ذهن او خطور کرد یا موتسارت که میتوانست بهراحتی آهنگ بسازد، این داستان در حال حاضر به موضوعی مهم تبدیل شده است که من آن را «نظریۀ الهام خلاقیت» مینامم: این عقیده که خلاقیت موفق از فرایند اسرارآمیز درونی نشئت میگیرد و هماهنگ با بارقههای ناگهانی نبوغ است. فرهنگ ما این ایده را پذیرفته است که شخصی خودکفا با استعدادهای مناسب مادرزادی میتواند با الهام محض موفق شود.
از همه مهمتر، این نظریه به هنرهای سنتی مانند موسیقی و ادبیات محدود نمیشود. استیو جابز، نابغۀ نمونۀ عصر دیجیتال، بارها بیان نمود که خلاقیت نوعی فرایند طبیعی است: «زمانیکه از افراد خلاق سؤال میشود که چه اتفاقی برای شما افتاد، احساس گناه میکنند؛ چرا که آنها واقعاً کاری انجام ندادهاند و فقط متوجه چیز مهمی شدهاند.»
امروزه، نظریۀ الهام خلاقیت نظر اکثر مردم را درمورد اهمیت نوآوری تحتتأثیر قرار داده است؛ اما علت وقوع لحظههای ناگهانی الهام چیست؟ آیا علت لحظههای ناگهانی الهام صرفاً بهرۀ هوشی فرد نابغه است؟ اگر زمان و محل وقوع لحظههای خلاقانه را مطالعه میکردیم، نظریۀ الهام خلاقیت تأیید میشد، یا خلافش ثابت میگشت؟
آلن گانت مدیر شرکتی است که به برندهای بزرگ برای کشف دانش (الگوهای) دروندادههای بازاریابی کمک میکند. گانت و همکارانش به شرکتهایی که در فهرست پانصد شرکت پردرآمد هستند و همچنین استارت آپ هایی با رشد بالا کمک میکنند تا کاناهای بازاریابی را درک کرده و در آینده به بهترین شکل بر اساس دادههای گذشتهی خود عمل کنند.
در کودکی همیشه با ما میگویند که چهقدر خلاقیم. معلمان و والدین، ما را تشویق میکنند تا موجودات رنگی بکشیم یا شخصیتها و دوستانی با اسباببازیها (یا از هیچی) به وجود بیاوریم و بلوکهای لگو را تبدیل به برجهای جادویی کنیم که از اتاقخوابهای تاریکمان محافظت کنند. وقتی بزرگتر میشویم کودک خلاق درونمان ناپدید میشود. در مدرسه یاد میگیریم که چگونه امتحانهای استانداردشده بدهیم و مثلثات حل کنیم. فیلمهایی تماشا میکنیم و مجلههایی میخوانیم که داستانهایی را در مورد نبوغ دستیافتی به ما میگویند. خبرنگاران؛ خلاقیت را مانند قلمرو انحصاری افرادی خاص و نادر بستهبندی کرده و میفروشند.
زمانی که دربارهی شغل خاصی شروع به فکر کردن میکنیم، تصویری را که قبلا از خودمان به عنوان فردی خلاق داشتیم، از دست میدهیم. در عوض، موفقیت خلاقانه تبدیل به موضوعی دور و انتزاعی میشود. موضوعی که در موردش مطالعه داریم و شاید آرزویش را میکنیم، ولی به ندرت دربارهی آن کاری انجام میدهیم. آلن گانت دوسال پیش، وقتی برای اولینبار دربارهی خلاقیت شروع به تحقیق کرد، با تعداد زیادی از داستانها، نظریهها و افسانههای متناقض روبهرو شد. از همه مهمتر اینکه، حتی برای افراد خلاقی که تصور میشد شغلشان با موفقیت همراه بوده است، شناخت ریشه خلاقیتشان دشوار به نظر میرسید.
داستانهای پیرامون زندگی افرادی مانند جی کی رولینگ (خالق مجموعه داستانهای هری پاتر) سبب میشود تا موفقیت خلاقانه مانند ترکیبی از خوششانسی یا حتی شانس بیش از حد و شرنوشتی الهی به نظر برسد؛ برای بعضی آسان و برای خیلیها غیرممکن. برای خیلی از افراد این داستانهای ساختیگی دربارهی نوابغ میتوانند دلسردکننده باشد. فرهنگ ما با تجلیل از عظمت و موفقیت عده قلیلی، به این اشاره میکند که بقیهی ما نبوغ داریم یا نداریم.
هنگامی که آلن گانت با هنرمندان خلاق بیشتری از صنایع و مشاغل گوناگون صحبت کرد، الگوهایی شروع به پدیدار شدن کردند. فقط عدهی کمی از افرادی که با آنها مصاحبه کرد، از وجود این الگوها مطلع بودند. همگی آنها برای برانگیختن و عمل به ایدههای خلاقانهشان کارهای مشابهی انجام میدادند. وقتی آلن گانت با محققان و دانشگاهیان ملاقت کرد و از وجود منحنی خلاقیت یعنی رابطهای زنگولهمانند میان محبوبیت و در معرض توجه بودن آگاهی یافت، قطههای نهایی پازل سر جای خود قرار گرفتند. آلن کشف کرد که این موضوع، مکانیسم اساسی زیربنایی در محبوب شدن و نامحبوب شدن روندهاست.
مشهورترین افراد خلاق جهان از الگوی رفتاری ثابتی پیروی میکنند که به آنها امکان خلق فیلم، رمان، موسیقی، عذا، نقاشی، ابزار و شرکتهایی را میدهد که در منحنی خلاقیت در نقطه درست و مهمی قرار میگیرد. این از طریق جذب بیوقفه دادهها، بذر لحظات الهامات ناگهانی را کاشتند و توانستند با ایدههای آشنا – البته نه بیش از حد آشنا – دنیا را تغییر دهند. آنها از طریق تقلید، محدودیتها و فرمولهای ضروری صنعتشان را فرا گرفتند و آموختند که چگونه میزان دقیقی از ابتکار مورد نیاز را در آن به کار ببرند.
فکر می کنید چقدر خلاق هستید؟ اگر مطمئن نیستید و میخواهید بدانید، بیایید یک آزمایش سریع انجام دهیم. سعی کنید تا جایی که ممکن است برای استفاده از کفش غیر از راه رفتن کاربردهای دیگری نیز بیابید. مثلا باز نگه داشتن درب خانه، اسباب بازی سگ یا کشتن سوسک و حشرات فکر کرده باشید.اساساً، هرچه کاربردهای بیشتری برای یک کفش داشته باشید، خلاقیت بیشتری خواهید داشت.
این تمرین یک کار معروف به نام “کاربردهای جایگزین” است که روشی ست محبوب بین محققان برای آزمایش توانایی افراد برای تفکر واگرا استفاده می کنند.تفکر واگرا توانایی ارائه راه حل های زیادی برای یک مشکل است.و جالب اینجاست که تفکر واگرا به شدت با خلاقیت مرتبط است. حالا، شاید شما با این تمرین مشکل داشتید و فکر می کنید، “من به اندازه کافی باهوش نیستم. من نابغه نیستم من آنقدر خلاق نیستم.»خوب، به احتمال زیاد اشتباه می کنید!
وقتی نوبت به خلاقیت می رسد، لازم نیست نابغه ای با بهره هوشی بالاتر از حد متوسط باشید. فقط باید بتوانید قفل نبوغ خود را بازگشایی کنید. اما چگونه؟ خوب طبق تحقیقات، شما باید در آن تمرین کنید. اما نه فقط تمرین منظم، بلکه باید تمرین هدفمند باشد. به گفته پروفسور آندره اریکسون از دانشگاه ایالتی فلوریدا، تمرین هدفمند تمرینی است که شما را به چالش می کشد و بازخورد سریع در مورد اینکه چقدر خوب انجام می دهید ارائه می دهد.
بنابراین اگر میخواهید پتانسیل خلاقیت خود را باز کنید، فقط همان مهارتهای آسان را بارها و بارها در انزوا تمرین نکنید.در عوض، با تلاش برای توسعه مداوم مهارتهای خود و جستجوی بازخورد مستمر، به دنبال آن باشید. این کلید بهبود خلاقیت شماست.
همه ما می دانیم که چگونه نیوتن یک روز زیر درختی در حال استراحت بود که ناگهان سیبی روی سرش افتاد. سپس، در یک لحظه، نیوتن توانست سقوط سیب را دلیل گرانش زمین تلقی کند. این یک داستان بسیار معروف است، اما مشکل این داستان این است که به نظر می رسد پیشرفت های خلاقانه فقط نتیجه یک پدیده جادویی است.
متأسفانه، ایدههای عالی مانند جاذبه معمولاً از درختان نمیافتند. در عوض، ایده های عالی نیاز به مطالعه و آمادگی زیادی دارند، در منحنی خلاقیت، آلن گانت با دهها متخصص در زمینههای مختلف خلاقیت مصاحبه کرد و بارها و بارها دریافت که افراد بسیار خلاق، همگی مقدار زیادی از زمان خود را صرف خلق کردن یک ایده یا محصول میکنند. او مشاهده کرد که افراد به طور مداوم 3 تا 4 ساعت در روز را صرف می کنند که تقریباً 20٪ از ساعات بیداری شان می شود.
این همان چیزی است که آلن گانت آن را “اصل 20٪” می نامد. اما چرا این کار را می کنند؟ خوب، به این دلیل است که استفاده از محتوای مربوطه دقیقا همان چیزی است که برای ایجاد بینش خلاق، در اختیار شما قرار میدهد. بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان نام آور حوزه خلاقیت مانند نیوتن به شما خواهند گفت که خلاقیت یکدفعه روی سر شما نمی افتد. در عوض، خلاقیت صرفاً نتیجه ایجاد ارتباط بین حداقل دو ایده متفاوت است. بنابراین، هر چه ایده های بیشتری را بکار بگیرید، ارتباطات جالب تری می توانید ایجاد کنید.
در رابطه با کشف گرانش، باید این نکته را مد نظر قرارداد که مردم متوجه نمی شوند که نیوتن سال ها در حال مطالعه فیزیک بوده است. و تنها به این دلیل که سال ها فیزیک خوانده بود، توانست بین سقوط سیب با جاذبه ارتباط برقرار کند. دکتر ادوارد باودن، محقق خلاقیت، در منحنی خلاقانه می گوید:
“برای داشتن بینش خلاق، کاری که باید انجام دهید این است که باید سطح معینی از دانش را ایجاد کنید. شما نمی توانید در مورد چیزهایی که چیزی در مورد آنها نمی دانید بینش داشته باشید.”
بنابراین برای دستیابی به پتانسیل خلاقانه خود، حتماً حدود 20 درصد از زمان خود را صرف غوطه ور شدن در زمینه مورد علاقه خود کنید. شما می توانید این کار را با خواندن کتاب، خواندن مقاله، تماشای فیلم یا گوش دادن به پادکست انجام دهید. تا جایی که می توانید اطلاعات مربوط به کار خود را استفاده کنید. در نتیجه، پیشرفت های خلاقانه تری را تجربه خواهید کرد.
بر مبنای دید عمومی افراد جامعه، ما سریعاً فرض می کنیم که خلاقیت یک قدرت عرفانی است که فقط تعداد کمی از افراد خوش شانس می توانند از آن برخوردار شوند. اما این فرض نادرست است. در واقع، هر کسی می تواند یاد بگیرد که خلاق تر باشد. افراد فقط باید بدانند چگونه. و این نکته جالب است زیرا اگر به افراد بسیار خلاق مانند پیکاسو، موتزارت و انیشتین نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه آنها الگوهای فکری، عادات و فرآیندهای مشابهی دارند. و با درک فرآیندهایی که به افراد بسیار خلاق اجازه خلاقیت می دهد، می توانید یاد بگیرید که نبوغ خلاق خود را رها کنید.
اگر از مطالعهی مرور کتاب منحنی خلاقیت لذت بردید، پیشنهاد میکنیم به مرور کتاب شرکت خلاقیت هم سر بزنید. |
تخفیف فوق العاده 15 درصدی تا آخر هفته
ارسال رایگان سفارشهای +200 هزار تومان
کپی کردن کد تخفیف kt15
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.