زندگی وکار

شادی از کجا می‌آید؟ «فلسفه‌های شادی» بسیاری وجود دارد؛ یکی از آن‌ها شادی حاصل از دستیابی به مطلوب است. ولی همه‌ی ما می‌دانیم (و پژوهش‌ها تأیید کرده‌اند) که چنین احساساتی زودگذرند. طبق فرضیه‌ای اثبات شده، شادیِ حقیقی از درون نشأت می‌گیرد و به برآورده شدن آمال و آرزو و تغییر شرایط و محیط پیرامون به شکلی که خواسته‌های ما را در برگیرد، مرتبط نیست. تحقیقاتِ من نشان می‌دهد عوامل بیرونی هستند که ارزش عطش و انتظار ما را دارند و موجب شادی بادوام‌تری می‌شوند. یکی از این عوامل، ارتباط اجتماعی است؛ پیوندی که با دیگران ایجاد می‌کنیم و لازمه‌ی زندگی است.

در اوج شادی‌ها چه چیزی شما را به پایین می‌کشد و احساستان را خراب می‌کند؟ مشکلاتی که با همسرتان دارید، سرپیچی فرزندتان از قوانین خانه، خاطرات خانوادگی و روابط خانوادگی فعلی، برخورد دوستان، مشکلات مالی، نارضایتی شما از ظاهرتان بعد از تولد فرزند، چروک‌های صورت، ناکامی در رسیدن به اهداف؟ کدامیک؟ بی‌شک شما حداقل با یکی از این مسائل درگیر هستید و شاید بی‌نهایت از آن کلافه شده‌اید، لطفاً با خودتان صادق باشید. بخوانید تا باور کنید که می‌توانید همیشه شاد باشید، با حسی شاد به بستر بروید، رؤیاهای شاد ببینید و با شادی بیش‌تر، روز شادی را آغاز کنید و باور کنید نگرانی از فردای بدون شادی به خودتان بستگی دارد.

می‌گویند که خوشبختی یک سفر است، نه مقصد! و در واقع این چیزی است که نیت مطالعه ی خوشبختی را برای من مشخص کرده: «یک سفر واقعاً معرکه»! اما قبل از این که متوجه بشوم خوشبختی را واقعاً می توان مطالعه کرد، فهمیدم خوشبختی مهمترین چیز در زندگی من است. وقتی که ارسطو را دوباره کشف کردم- کسی که گفته بود: «مهمترین کار هایی که می کنیم برای خوشحال کردن ما هستند»- برای من مشهود شد که خوشبختی هدف نهایی من است. از کتاب «دهکده جهانی خوشبختی»، تا به حال، قریب به نیم‌میلیون نسخه فروش کرده وبه بیش از 15 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است.

یکی از افسانه‌های رایج فرهنگ امروزی امریکا می‌گوید که همه‌ی ما باید عالی زندگی کنیم. واقعیت این است که تنها یک‌نفر مسئول کیفیت زندگی شماست و آن شخص کسی نیست جز خود شما. اگر می‌خواهید موفق باشید، باید مسئولیت 100درصد زندگی‌تان را بپذیرید که پیشرفت در کارها، کیفیت روابط، وضعیت سلامت، تناسب اندام، درآمد، مقدار بدهی، احساس‌ها و هر چیز مرتبط با زندگی‌تان را شامل می‌شود. پذیرش مسئولیت 100درصد، یعنی اطلاع داشته باشی که هر اتفاقی برایت می‌افتد، خودت خالق آن هستی…

دقت کرده‌اید که بعضی وقت‌ها به چیزی نیاز دارید و یک‌دفعه از جایی که فکرش را نمی‌کردید سر می‌رسد؛ مانند یک تلفن غیرمنتظره! یا ناگهان در خیابان کسی را می‌بینید که داشتید به او فکر می‌کردید! آیا تابه‌حال در مورد کسانی شنیده‌اید که بارها درگیر روابط نامناسب می‌شوند و همیشه هم از این نوع روابط گله‌مندند؟ قانون جذب برای آن‌ها هم کار می‌کند. ممکن است قانون جذب این‌گونه تعریف شود: در زندگی همان چیزهایی را جذب می‌کنیم که توجه و انرژی و تمرکزمان ‌را به آن معطوف کرده‌ایم؛ خواه مثبت باشد، خواه منفی. ..

انسان‌های شاد، موفق، و راضی یاد گرفته‌اند که چگونه به بهترین نحو ممکن در زمان حال زندگی کنند. آنان از لحظه‌ی حال بیشترین استفاده را می‌برند و به این ترتیب آینده‌ی بهتری را برای خود رقم می‌زنند. تو نیز می‌توانی. مهم نیست کجایی و با چه گرفتاری‌هایی روبرو هستی، در هر صورت، همین حالا می‌توانی از زندگی‌ات لذت ببری! بسیاری از مردم زندگی را با اعتماد‌به‌نفس پایین، بزرگ‌کردن امور منفی، احساس حقارت، یا ناتوانی تجربه می‌کنند و همیشه برای شاد ‌نبودن خود دلیلی دارند. برخی دیگر شادی خود را به زمانی در آینده محول می‌کنند: روزی اوضاع زندگی‌ام بهتر خواهد شد- روزی همه‌ی کارهایم را تمام می‌کنم تا بتوانم با خانواده اوقات خوشی را بگذرانم- روزی آن‌قدر پول درمی‌آورم تا دیگر نگران پرداخت قبض‌ها نباشم. سرانجام، روزی هیکلم را درست می‌کنم…. متأسفانه، ممکن است هرگز آن روز نیاید. «امروز» تنها روزی است که متعلق به ماست. مانمی‌توانیم درباره‌ی گذشته کاری انجام دهیم و نمی‌دانیم آینده چه چیزی به همراه دارد؛ اما می‌توانیم با شایستگی‌های خود «همین حالا» زندگی کنیم.

من بر این باورم که حتا اگر بلندترین دیوار دنیا مقابل‌مان باشد باید به‌سمت آن حركت كرده و از آن بگذریم؛ به‌عبارت دیگر، هرگز نباید تسلیم شد و به هیچ عنوان نباید فكر منصرف شدن را به ذهن خطور داد. باید بگویم هدف از نگارش این كتاب، راهی برای کسب درآمد نبوده و نیست؛ زیرا تعریف صحیح موفقیت را هرگز نمی‌توان با دلار و سنت اندازه‌گیری نمود. من همواره بر این باور بوده‌ام كه اگرچه موفقیت به خودی خود خوب است، اما همراهی آن با معنی و مفهوم بهتر و ارزشمندتر است…

این کلید، زندگی هزاران مرد و زن را، از طریق جایگزینی اصول قاطع با روش‌های مبهم و نامشخص، دستخوش تغییر کرده است و باعث دگرگونی اصول مربوط به شالوده‌‌ای که هر نظام کارآمد باید به آن متکی باشد، شده است. فردی که به نیروی درون خویش پی می‌برد، درمی‌یابد که علت ضعف و شکست‌هایش در زندگی، اتکای بیش‌از‌اندازه به جهان خارج و کمک گرفتن از دیگران بوده است. با در یافت «شاه‌کلید»، افکار مثبتی مانند شجاعت، قدرت، اعتماد‌به‌نفس و یقین را جایگزین شکست، نومید ، کمبودها و نارسایی کنید…

کتاب «راز»، قدرتمندترین قانون حاکم بر زندگی ما، یعنی قانون جاذبه را آشکار می‌کند. کتاب «راز قدرت» حاوی همه‌ی نکاتی است که از زمان انتشار کتاب «راز» در سال 2006 آموخته‌ام. در کتاب «راز قدرت»، متوجه می‌شوید که تنها به تغییر دادن یک مورد در روابط، پول، سلامت، شادی، کار و کل زندگی خود نیاز دارید.برای این که کتاب «راز قدرت» زندگی شما را تغییر دهد، نیازی نیست کتاب راز را بخوانید، زیرا همه‌ی مواردی که لازم است بدانید در کتاب «راز قدرت» آمده است. نکات بسیاری هست که باید بدانید. موارد بسیاری که می‌توانید درباره‌ی خودتان و زندگی‌تان دریابید…

هدف این کتاب، تحقیق بیشتر در مورد مثبت اندیشی است و سادگی، شادابی و قابل اجرا بودن قوانین آن به گونه‌ای است که هر کس، حتی کودکان، می‌توانند از غذا دادن به سگ مثبت خود انرژی بگیرند. استراتژی‌های موجود در این کتاب، درآمد فروش را بالا برده است، فروشندگان را با انگیزه کرده است، کارایی تیم ها و سازمان‌ها را ارتقا داده، کودکان مثبتی را تربیت کرده، مشاغل را بهبود بخشیده است، ازدواج را افزایش داده و موفقیت‌های فردی و تیمی بسیاری به وجود آورده است. امیدوارم شما هم از این کتاب لذت ببـرید، با داســــتان سگ مثبت خـــــوش بگــــذرانید، برنامه ی کاری را دنبال کنید و از فواید مثبت بودن بهره بگیرید.

کتاب پیش رو، نه تنها داستانی بدیع و کم آشنا از چهره ای دیرآشنا را به قلم تحریر در می آورد بلکه در نگاهی علاقمند و پویا، گوشه و کنار تاریخ سیاسی، هنری و البته علمی بازه ای پر هیاهو از سرنوشت بشری را به تصویر می کشد؛ گویی در روزها، شهرها و حوادث آن دوران نفس کشیده، زندگی کرده و هیجان را چشیده‌اید. نزدیکی به نام پرسیطره‌ی تاریخ علم و مکاشفه در رمز  و  راز وجود شگفت‌انگیز اینشتین، خواننده را گام به گام با زندگی و احساس و درگیری های ذهنی وی همراه می‌کند و مجـــــال تجربه‌ی ناشناخته ها و ناگفته های زندگی پیچیده‌ی آن روزگار را در قالب روزمرگی و فراز  و  نشیب های بت فیزیک نوین به او هدیه می کند…

از کتاب «تاریخچه مختصر زندگی من» بیش از ده میلیون نسخه به‌فروش رفته و این به‌دلیل اشتهایی است که مردم دنیا به دانستن از زندگی مردی دارند که با اندامی ناکارآمد و مغزی شگفت‌انگیز، بر صندلی چرخدارش نشسته و رازهای جهان هستی را برملا می‌کند؛ اینکه جهان چگونه آغاز شده است… آیا کهکشان در حال گسترش است؟ آیا سفر در تاریخ امکان‌پذیر است؟ «تاریخچه‌ی مختصر زندگی من»، همچون نامه‌ی وداع مردی است که درحالی‌که با مرگ زودهنگام دیدار کرده بود، زندگی باشکوهی را سپری کرده است. و پویایی بالایی برخـوردار باشند و درهرحال، آماده‌ی مواجهه با مسائل و مشکلات محیطی باشند.

بعضی وقت‌ها زندگی مثل سنگ روی سر شما می‌کوبد، ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزی که باعث شد من در زندگی‌تم همیشه در حرکت باشم، این بود که کاری را انجام می‌دادم که واقعاً دوستش داشتم. هفده‌ساله که بودم در جایی خواندم اگر هر روز جوری زندگی کنید که انگار آن‌روز آخرین روز زندگی‌تان باشد، شاید یک‌روز این نظر به‌حقیقت تبدیل شود. این جمله روی من تأثیر گذاشت و از آن‌روز، به‌مدت سی‌و‌سه سال، هر روز وقتی تـــــوی آینه نگاه می‌کنم، از خودم می‌پرسم اگر امروز روز آخر زندگی‌ام باشد…

یکی از بیهوده‌ترین سؤالاتی که فردی بزرگ‌سال می‌تواند از یک کودک بپرسد این است که «وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟» چنانکه گویی رشد کردن پایانی دارد. چنانکه گویی در نقطه‌ای شما چیزی می‌شوید و آنجا پایان کار است. از زمانی که علیرغم میل باطنی‌ام به زندگی در مجامع عمومی با عنوان بانوی اول ایالات متحده آمریکا؛ شغلی که رسماً شغل محسوب نمی‌شود، قدم گذاشتم. به عنوان قدرتمندترین زن جهان بالا برده شده‌ام و با عنوان یک «زن سیاه‌پوست عصبانی» پایین آورده شده‌ام. می‌خواستم از معترضانم بپرسم برای آن‌ها کدام بخش از این عبارت مهم‌تر است؛ «عصبانی» یا «سیاه» و یا «زن»؟

این کتاب در زمینه‌ی کشفی انقلابی است در باره‌ی اینکه مغز انسان می‌تواند خود را تغییر دهد. این کشف بر اساس داستان‌های دانشمندان، پزشکان و بیمارانی شکل گرفته که به کمک یکدیگر این تحول حیرت‌انگیز رارقم زده‌اند. آن‌ها بدون استفاده از دارو و تیغ جراحی، از توانایی تاکنون ناشناخته‌ای در مغز استــــفاده کـــــرده‌اند تا تغییر در آن‌را رقــــم زنند. بعضی از آنان بیمارانی بوده‌اند که مشکلاتِ درظاهر غیرقابل‌درمان مغزی داشته‌اند. بعضی‌های دیگربدون این‌که مشکلی خاص داشته باشند تنها به دنبال این بوده‌اند که با بالا رفتن سن عملکرد مغزشان را ارتقاء بخشند و یا این‌که کیفیت آن‌را در همان حدی که هست حفظ کنند… برای همیشه نگرش ما نسبت به امکانات و طبیعت انسانی را عوض می‌کند.

فوئر می‌گوید: «با تمرکز، انگیزه، و بالاتر از همه، صرف زمان، می‌توان ذهن را تربیت کرد تا کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهد. این کشفی بود که به من قدرت بسیار داد و باعث شد این سؤال را از خودم بپرسم: اگر در هر زمینه‌ای شیوه‌ی درست را بیابم و در پیش بگیرم، قادر هستم چه کارهای خارق‌العاده‌ی دیگری را انجام دهم؟». بیل گیتس این کتاب را واقعا شگفت انگیز توصیف کرده است.الیزابت لفتوس در وال استریت ژورنال این کتاب را«روحیه بخش»توصیف کرد و گفت:این کتاب نشان میدهد با کمک انگیزه،تمرکز و چند ترفند هوشمندانه چگونه میتوانیم کارهای خارق العاده فکری انجام دهیم.

آقای «اس» مجموعه‌ی کلمه‌ها و یا اعداد را به تصویرهای ذهنی تبدیل می‌کند. ساختار ساده‌ای که وی برای تصویرسازی ذهنی از آن استفاده می‌کند، دقیقا مانند این است که بخواهد مجموعه‌ی کلمه‌ها و یا اعداد را در هنگام به یادآوردن از روی تخته‌سیاه بخواند؛ بنابراین چشمان خود را می‌بندد تا تصویرسازی را انجام دهد و پس از مکث کوتاهی، چشمانش را باز می‌کند و در یک‌چشم برهم زدن، آن‌ها را از روی تخته‌ی ذهنی خود می‌خواند و تکرار می‌کند. او به‌راحتی، می‌تواند با بهره‌گیری از این فن، اعداد را به‌صورت افقی، عمودی و … بخواند.

در این کتاب، نویسنده با الهام گرفتن از داستان‌های واقعی بابل قدیم، راه‌حل‌هایی اعجاب‌انگیز برای بر طرف کردن مشکلات مالی و دسترسی به ثروت، در اختیار همگان قـــــــرار می‌دهــــد . تفــــــاوت این کتاب با دیــــگر کتاب‌هایی که در زمینه‌ی ثروت نوشته شده‌اند، این است که در این کتاب فرمول‌ها با زبانی ساده و برای همه نوشته شده‌اند؛ از یک نفر که لب خیابان دستمال کاغــذی می‌فروشد تا تاجران بزرگ دنیای تجارت. قوانین این کتاب، زندگی میلیون‌ها انسان را در دنیا دستخوش تغییر قرار دادند. لذت خواندن این کتاب را از دست ندهید و از هم‌اکنون برای رسیدن به ثروت برنامه‌ریزی کنید.

یکی از دلایلی که باعث می‌شود ثروتمندان هر روز ثروتمندتر شوند و اقشار متوسط و فقرا با فقر دست‌وپنجه نرم کنند، اینست که موضوع پول و چگونگی سرمایه‌گذاری و نیز استفاده از آن، تنها در خانه آموزش داده می‌شود. درواقع، بیشتر ما تنها از طریق والدینمان با پول آشنا می‌شویم. در این صورت والدین فقیر چه چیزی می‌توانند راجع ‌به پول به فرزندانشان بیاموزند؟ آن‌ها خیلی ساده می‌گویند: «در مدرسه باش و به‌سختی درس بخوان.» فرزندان چنین خانواده‌هایی ممکن است با نمره‌های عالی فارغ‌التحصیل شوند، اما با ذهنیت و برنامه‌ریزی مالی یک انسان فقیر؛ زیرا آن‌ها در کودکی چنین آموزش دیده‌اند.

ذهن برخی از افراد برای به‌دست آوردن صدها دلار برنامه‌ریزی‌شده نه هزاران دلار؛ و ذهن بعضی‌ها برای رسیدن به زیر صفر برنامه‌ریزی‌شده است. آن‌ها در همان وضعیت باقی می‌مانند و دلیلش را نمی‌دانند. واقعیت این است که بیشتر افراد به استعدادهای بالقوه‌ی خود نمی‌رسند… بیشتر افراد موفق نمی‌شوند. تحقیقات نشان می دهد 80 درصد از افراد هرگز نمی‌توانند از نظر مالی به وضعیتی که دوست دارند برسند و 80 درصد هم هرگز به‌طور حتم بیان نمی‌کنند که واقعاً زندگیِ شادی دارند؛دلیلش ساده است؛ بیشتر مردم هوش مالی خوبی ندارند. آن‌ها پشت سکان زندگی خوابشان برده است.

شما -مثل اغلب مردم- حتی دوست ندارید در مورد احتمال‌های مالی زندگی فکر کنید، چه رسد به صحبت صریح و بی‌پرده در مورد پول. مثل بسیاری از مردم، شما هم احتمالاً احساس می‌کنید موضوع «پول» به حدی خصوصی است که باید همچون راز مگو مخفی بماند و از آن‌جا که شما با پول مثل راز برخورد می‌کنید فرصت کشف «قوانین پول‌» را پیدا نمی‌کنید. در صورتی که قوانین پول را بدانید و آن‌ها را رعایت کنید قادر خواهید بود پول بیش‌تری به دست آورید، بدهی‌های خود را پرداخت کنید و استقلال شخصی خود را افزایش دهید. هدف ما در این کتاب دقیقاً همین نکته است؛ در این کتاب شما قوانین طلایی پول را فرا خواهید گرفت و آینده‌ی مالی‌تان را با این قوانین تضمین خواهید کرد…

در جهان کسانی ثروت و شانس استفاده از مواهب را دارند که قواعد بازی را می‌دانند. این اشخاص قوانین و قواعد بازی را یا آگاهانه فرا گرفته‌اند، یا در مسیر تربیتی قرار داشته‌اند که به‌صورت ناخودآگاه فراگیری آن قوانین و قواعد برایشان میسر گشته است؛ پس این قواعد را به بهترین شکل مورد استفاده قرار می‌دهند و می‌تواند مواهب بیشتری را جذب کند… این جهان فقط به برآورده‌کردن درخواست‌های شما می‌پردازد و هرگز به جای شما فکر نمی‌کند و تصمیم نمی‌گیرد و کاری در جهت تشخیص درست یا غلط بودن درخواست‌هایتان انجام نمی‌دهد.تجربه کنید…

به آینده فکر نکنید. گذشته‌ی خود را به فراموشی بسپارید. فقط‌و‌فقط، به زمان حال بیندیشید. عادت کنید که در کپسول روزانه‌ی زمان زندگی کنید. من و شما ‌بین دو ابدیت جاودان گرفتار هستیم؛ گذشته‌ای طولانی که تا ابد گذشته، و آینده‌ای که هنوز از راه نرسیده است. ممکن نیست ما بتوانیم، حتا برای لحظه‌ای، در یکی از این دو ابدیت زندگی کنیم. پس آگاه باشیم که با سماجت بر این امر جسم و روح خود را ویران خواهیم ساخت. گذشته‌ی ما متعلق به دیروز است و آینده‌‌ی ما هنوز از راه نرسیده است. برای هیچ‌یک از ما ممکن نیست در یکی از این زمان‌ها زندگی کنیم‌ـ نه گذشته و نه آینده‌ـ بلکه فقط، زمان حال متعلق به ماست. پس باید به تنها زمانی که می‌توانیم در آن زندگی کنیم قانع باشیم؛ از اکنون تا وقت خواب.

انسان‌های شاد، موفق، و راضی یاد گرفته‌اند که چگونه به بهترین نحو ممکن در زمان حال زندگی کنند. آنان از لحظه‌ی حال بیشترین استفاده را می‌برند و به این ترتیب آینده‌ی بهتری را برای خود رقم می‌زنند. تو نیز می‌توانی. مهم نیست کجایی و با چه گرفتاری‌هایی روبرو هستی، در هر صورت، همین حالا می‌توانی از زندگی‌ات لذت ببری! بسیاری از مردم زندگی را با اعتماد‌به‌نفس پایین، بزرگ‌کردن امور منفی، احساس حقارت، یا ناتوانی تجربه می‌کنند و همیشه برای شاد ‌نبودن خود دلیلی دارند. برخی دیگر شادی خود را به زمانی در آینده محول می‌کنند: روزی اوضاع زندگی‌ام بهتر خواهد شد- روزی همه‌ی کارهایم را تمام می‌کنم تا بتوانم با خانواده اوقات خوشی را بگذرانم- روزی آن‌قدر پول درمی‌آورم تا دیگر نگران پرداخت قبض‌ها نباشم. سرانجام، روزی هیکلم را درست می‌کنم…. متأسفانه، ممکن است هرگز آن روز نیاید. «امروز» تنها روزی است که متعلق به ماست. مانمی‌توانیم درباره‌ی گذشته کاری انجام دهیم و نمی‌دانیم آینده چه چیزی به همراه دارد؛ اما می‌توانیم با شایستگی‌های خود «همین حالا» زندگی کنیم.

سان تزو، تقریباً هم دوره کنفسیوس و کوروش، یک فرمانده نظامی چینی بوده است.
وی کتاب بی نظیری به نام «هنر جنگ» دارد که از اواخر قرن بیستم در اغلب شرکتهای بزرگ دنیا مثل تویوتا، از کتابهای مدیران بوده و هست. گفتیم که تمام زندگی به نوعی جنگ و رقابت است. در فضای کسب و کار این وجهه رقابتی زندگی پر رنگ تر می شود؛ به همین خاطر دانستن استراتژی های جنگی، برای بسیاری از مدیران می تواند بسیار حیاتی باشد. اما، سان تزو، استاد استراتژی و ژنرال پیروز جنگی، عالی ترین هنر جنگ را پیروزی بدون جدال می داند. برای دستیابی به این نوع پیروزی، باید از هوشمندی فوق العاده ای برخوردار بود.

کتاب «چهل‌وهشت قانون قدرت» راهنمایی عملی برای همه افرادی است که تشنه‌ی قدرت‌اند؛ می‌خواهند قدرت را ببینند، داشته باشند و در برابرش مسلح شوند. قوانین این کتابِ قدرتمند، چکیده‌ای از تاریخ سه‌هزارساله‌ی قدرت هستند که از استراتژیست‌ها و چهره‌های تاریخی، مثل نیکولو ماکیاوللی، سان تزو، کارل وون کلوزویتز، ملکه الیزابت اول، هنری کسینجر و پی. تی. بارنام گرفته شده‌اند. هر قانون فصلی مجزا دارد که با «سرپیچی» و «پیروی از آن قانون» و «استثنا» تکمیل می‌شود. «چهل‌و‌هشت قانون قدرت» کتابی پرفروش در عرصه‌ی بین‌المللی است که تنها در آمریکا بیش از یک میلیون نسخه از آن به‌فروش رسیده است…

دلیل اینکه شما به استاد نیاز دارید خیلی ساده است: زندگی کوتاه است. و شما به همین اندازه وقت و انرژی برای صرف کردن دارید. خلاقانه­ترین سال­های عمر شما اساساً از اواخر 20 سالگی تا حدود 40 سالگی‌تان است. شما می‌توانید هر آنچه را که نیاز دارید را در میان کتاب­ها، با کمک تجربه و گه­گاه با توصیۀ اطرافیانتان بیابید، اما این فرایند تماماً بر پایۀ شانس و ضرر است. استاد گفت مشکل تمام دانشجویان این است که در یک مرحله متوقف می‌شوند. آن‌ها یک نظر یا عقیده را می‌شنوند و تا دم مرگ به همان می‌چسبند. آن‌ها می‌خواهند خود را با این دروغ که به حقیقت دست پیدا کرده­اند اغفال کنند.

هیچ کس نمی­تواند ارتشی را از پشت بدرستی هدایت کند. باید روبه رو بایستد. در رأس ارتش باید آن­جا حضور داشته باشد و تأثیر ذهن و انرژی شخصی­اش باید توسط هر افسر و مردی که کنارش حضور دارد احساس شود.

بدانید: رهبر بودن اغلب نیازمند انتخاب‌های سخت است؛ وادار کردن مردم به انجام کارهایی گاهاً برخلاف میلشان، اگر یک رهبر تلاش کند که خشن و سخت باشد، قلب مردم را جریحه‌دار نموده و این می‌تواند هر عشقی را به نفرت بدل کند.

برافروخته شدن جنگ ،یا بدست آوردن هرنوع صلح،حاصل انتخاب یک استراتژی است. باید به استراتژی به چشم یک سری خطوط راهنما جهت رسیدن به هدف نگاه کنیم: چیزی که جایگاه مشخصی در دنیای اطراف به شما میبخشد،کمک میکند تابه مشکلات موجود برسر راه غلبه کنید،یا اینکه در دور زدن و پیروزی بر دشمن به شمایاری میرساند. اما قبل از اینکه تیرها رابه سمت دشمن نشانه روید،باید ابتدا نوک پیکان را به سوی خود بگیرید. ذهن شما نقطه ی آغازین تمام جنگها و تمام استراتژی ها است. ذهنی که به آسانی تحت تاثیر احساسات قرار بگیرد و بحای حال حاضر درگیر گذشته باشد نمی تواند دنیا را به شکل لازم و با وضوح ببیند. پس همیشه استراتژی هایی را اتخاذ میکند که باعث از دست رفتن هدف می‌شود.

كتاب «آیین دوست‌یابی و تأثیرگذاری بر افراد» نخستین بار در سال 1937 و در شمار‌گان 5000 نسخه منتشر شد ولی در كمال حیرت، یك‌شبه غلغله‌ای به‌راه انداخت و بارها تجدید چاپ شد. این كتاب یكی از پرفروش‌ترین كتاب‌ها در تاریخ نشر بین‌المللی است.«آیین دوست‌یابی و تأثیرگذاری بر افراد» همان عبارتی است كه روی فنــون مختلف سیـــــاسی و ادبی تأثیر گذاشت؛ ترجمه شده است و هر نسلی پاسخ مناسب مربوط به نیازهای خـــود را از آن دریافت كــــرده است» با استفاده از فنــون آیین دوست‌یابی، می‌توانیم به شیــوه‌هــــــــایی بهتــــــر زندگی دست یابیم.به اعتقاد خیلی از نشریات معتبر جهان؛ کتاب‌های دیل‌کارنگی را همه باید بخوانند.

خوشبختانه، ما در زمانه‌ای پر از تغییرات و اکتشافات بزرگ زندگی می‌کنیم. ما راه‌های جدیدی برای زندگی هوشمند و منطقی یاد می‌گیریم، و یکی از راه‌های یادگیری تعامل با دیگران است. مردم بیشتر و بیشتر برای روابط خود به‌دنبال کمک و درک چگونگی عملکرد روابط هستند -نه‌تنها برای روابط صمیمی و خودمانی بلکه همه‌ی روابط. عده‌ی بسیاری که برای روابطشان به‌دنبال کمک هستند، می‌خواهند روابط خود را ارتقا داده و بهبود بخشند میل به برقراری رابطه با دیگران به شیوه‌ای سالم‌تر و ارضاء‌کننده هدفی ارزشمند است، و یادگیری نحوه‌ی برقراری ارتباط مؤثر می‌تواند همه‌ی روابط ما را بهبود بخشد. این کتاب به چنین موضوعی خواهد پرداخت.

فن بیان زیر مجموعه‌ای از آداب معاشرت است که در روابط اجتماعی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. صدای رسا، واضح، انعطاف‌پذیر و نافذ، دارایی گران‌بهایی است و شاخص شخصیت، منش، سواد، معلومات و بسیاری از نمادهای افراد می‌باشد… همان‌گونه که به آراستگی لباس و سر و وضع خود رسیدگی می‌کنیم، بیان فصیح نیز، نه تنها دست کمی از آن ندارد، بلکه باید بگویم که خیلی مهم‌تر از این حرف‌ها است. فن بیان با هنرهایی چون تئاتر، آواز و نویسندگی وجوه اشتراک زیادی دارد…

در این کتاب، نویسنده با الهام گرفتن از داستان‌های واقعی بابل قدیم، راه‌حل‌هایی اعجاب‌انگیز برای بر طرف کردن مشکلات مالی و دسترسی به ثروت، در اختیار همگان قـــــــرار می‌دهــــد . تفــــــاوت این کتاب با دیــــگر کتاب‌هایی که در زمینه‌ی ثروت نوشته شده‌اند، این است که در این کتاب فرمول‌ها با زبانی ساده و برای همه نوشته شده‌اند؛ از یک نفر که لب خیابان دستمال کاغــذی می‌فروشد تا تاجران بزرگ دنیای تجارت. قوانین این کتاب، زندگی میلیون‌ها انسان را در دنیا دستخوش تغییر قرار دادند. لذت خواندن این کتاب را از دست ندهید و از هم‌اکنون برای رسیدن به ثروت برنامه‌ریزی کنید.

همیشه افرادی هستند که دست‌هایشان ‌را با وحشت بالا می‌آورند و ادعا می‌کنند که مطالعه‌ی زبان بدن فقط روشی دیگر است که علم به‌وسیله‌ی آن می‌تواند با راه یافتن به اسرار و افکار دیگران در جهت استثمار و سلطه‌گری به‌کار گرفته شود. کتاب حاضر به دنبال آن است که به خواننده بینشی گسترده‌تر برای ارتباط با دیگران ببخشد؛ به‌گونه‌ای که شاید دیگران و در نتیجه خود را بهتر درک کند. فهم چگونگی عملکرد یک مسئله، زندگی با آن‌را ساده‌تر می‌کند، حال آنکه ناآگاهی از آن، ترس و خرافه را گسترش می‌دهد و دید ما را به یکدیگر نقادانه‌تر می‌کند.

آیا تا به‌حال از این تعجب نکرده‌اید که چرا بعضی از روابط شما عالی و برخی فاجعه است؟ چرا با بعضی افراد کنار می‌آیید، اما مدام درگیر بحث شدید با بعضی دیگر هستید؟ در این کتاب فوق‌العاده مفید، سیلویا براوان، روانشناس معروف و بین‌المللی، این امر را بررسی می‌کند که چرا ما با افراد متفاوت رابطه برقرار می‌کنیم؛ برای اصلاح کردن ، یا صدمه‌زدن به آن‌ها! او آشکار می‌کند که چرا ما از یک‌طرف دارای روابط شاد و لذت‌ّبخش و از طرف دیگر، دارای روابطی دردناک و پرآشوب هستیم…

در تمام مدتی که شما در حال تلاش برای متقاعدکردن دیگران هستید، آن‌ها نیز در حال دریافت امواج شما هستند و بر اساس امواج دریافتی (مثبت یا منفی) از طرف شما، تصمیم نهایی خود را می‌گیرند. حتی قبل از آنکه پیامتان را بشنوند و یا بخوانند، ممکن است بر اساس کارها، حرف‌ها، نگاه‌ها و حتی طرز لباس‌پوشیدنتان تصمیم خود را بگیرند و یا به نتیجه‌ای برسند. پس به این نکته توجه داشته باشید که همان‌طور که شما در حال متقاعدکردن دیگران و پیش‌بردن اهدافتان هستید، ممکن است آن‌ها نیز در حال تعبیر و تفسیر اعمال و عقاید شما هستند.

نیمی از مشکلات امروز ما به این دلیل است که توان «نه» گفتن نداریم و درست همان‌جایی که باید پاسخ «نه» بدهیم، «بله» می‌گوییم. بسیاری از آسیب‌های اجتماعی، در جوامع مختلف، ماحصل همین ناتوانی در «نه» گفتن است. ما در بیشتر مواقع «سکوت» را جایگزین «نه» کردیم و این در بیشتر مواقع به نتایج مهلکی می‌انجامد که خود به جان خریدیم. «سکوت» هیچگاه نمی‌تواند جانشین مطمئنی برای «نه» باشد و ما باید این درس را بیاموزیم؛ باید یاد بگیریم جایی که لازم است، بدون هیچ تردیدی و با جسارت تمام «نه» بگوییم و فریاد بزنیم: زنده باد خودم!

برنده‌ها بُرد می‌خواهند و بازنده‌ها نباختن؛ برنده‌ها می‌جنگند و در راه رسیدن به رؤیاهایشان، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند و بازنده‌ها گوشه‌ای می‌نشینند و آرزوی روزهای خوب و رؤیاهای شیرین را مرور می‌کنند. برنده‌ها روی یک چیز متمــــرکز می‌شوند و بازنده‌ها روی همه‌چیــــز؛ برنده‌ها آنقـــــدر روی یک‌چیزشـــــان متمــــرکز می‌شوند که به همه‌چیز می‌رسند و بازنده‌ها آنقدر روی همه‌چیز تمرکز می‌کنند که به هیچ‌چیز نمی‌رسند… این کتاب مجموعه‌ایست از آموزش‌های یک هویت «همیشه‌آگاه» به نام آبراهام؛ و کمک می‌کند به آرزوهایتان برسید و زندگی شاد و رضایت‌بخشی داشته باشید، که لایق آن هستید.

برنده‌ها اراده می‌کنند و بازنده‌ها آرزو؛ گاهی آنقدر آرزوها روی هم تلمبار می‌شوند که هرگز فرصت رسیـــدگی به هیچکدام پیش نمی‌آید؛ این بازی بازنده‌هـــــاست؛ ولی برنـده‌هــا اراده می‌کنند؛ اراده می‌کنند و در این راه می‌جنگند و شجاعانه پیش می‌روند تا به خواسته‌هایشان جامه‌ی عمل بپوشانند. این کتاب به ما می‌گوید که چرا افرادی چون گاندی، انیشتین و مارتین لوتركینگ در زندگیشان موفق هستند، درحالی‌که افراد دیگری كه ممكن است به همان اندازه باتجربه، بااستعداد و سخت‌كوش باشند، هیچ‌گاه از موفقیت بهـــره‌ای نمی‌برند؛ به‌عبـارت‌دیگر چــرا برخی از افراد همیشه برنده هستند اما برخی دیگر بازنده.

جلد سوم مجموعه کتاب‌های «بازی برنده‌ها» با نام «ابَرافراد، ابَرتیم‌ها و ابَرسازمان‌ها» نقشه‌ی راهنمایی را در اختیار ما قرار می‌دهد که بر اساس آن می‌توان کمپانی، سازمان یا تیم دلخواه را ایجاد کرد. این کتاب به ما کمک می‌کند که کارمندان بااستعداد را جذب کنیم، توانایی‌های آن‌ها را شناسایی کنیم و به ما راهی را ارائه می‌کند تا بر این توانایی‌ها مدیریت داشته باشیم و آن توانایی‌ها را برای پیشرفت کار، ارتقاء دهیم. این کار تنها راه مهم و کارگشا برای مدیریت بر افراد در طی هزاره‌ی اخیر است. نویسندگان کتاب معتقدند باید به‌جای نقاط ضعف، بر نقاط قوت تاکید می‌کند.

برنده‌هـــــابا تـــــرس آغـــــــاز می‌شـــــوند و ترس، بازنده‌ها را به پایان می‌رساند؛ بازنده‌ها از آغازها و پایان‌ها می‌ترسند، از تغییرات و یکنواختی‌ها می‌هـــــــراســــــــند، شکســـت‌هــــــا آنـان را از پای در می‌آورد؛ ولی برنده‌هاهمچنان که می‌ترسند، آغاز می‌کنند، ادامه می‌دهند، بر ترس‌هایشان غلبه می‌کنند و در نهایت پیروز می‌شوند.در این کتاب، سوزان جفرز به ما می‌گوید که:چگونه اشتباه کردن یا تصمیم خطا گرفتن می‌تواند غیر ممکن شود. چگونه می‌توانید از دست برنامه‌ریزی‌های منفی خلاص شوید.چگونه فریب خوردن غیر ممکن می‌شود. چگونه می‌توانید به همه شرایط زندگی‌تان بله بگویید. چگونه می‌توانید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید.

برنده‌ها کوتاه‌ترین مسیر را برای رسیدن به بلندترین اهداف انتخاب می‌کنند و بازنده‌ها، بلندترین مسیرها را برای رسیدن به ناچیزترین خواسته‌ها… برنده‌ها همه چیز را می‌سنجند؛ همه‌ی راه‌ها را بررسی می‌کنند و آنگاه خط مستقیمی را کشف می‌کنند که آن‌ها را به هدف می‌رساند و بازنده‌ها، هزار منحنی را می‌روند و هدف دور و دورتر می‌شوند… ‌در کتاب پنجم از مجموعه کتاب‌های «بازی برنده‌ها» مارک جوینر با نگاهی کاملاً متفاوت از آنچه تا امروز خوانده و یا تجربه‌کرده‌ایم طرحی را پایه‌گذاری می‌کند که در آن، کوتاه‌ترین مسیرها را برایمان ترسیم نموده و راه موفقیت را نشان می‌دهد.

برنده‌ها با سختی سرسخت‌تر می‌شوند و بازنده‌ها بدبخت‌تر؛ برنده‌ها میدان را خالی نمی‌کنند، کم نمی‌آورند، تسلیم نمی‌شوند و بنای زندگی را بر جنگیدن می‌گذارند؛ آنقدر می‌جنگند تا همه‌ی موانع را از سر راه بردارند. آن‌ها یک قانون ثابت دارند: «هیچ چیز غیرممکن نیست»؛ و با «نه شنیدن» از خواسته‌هایشان پا پس نمی‌کشند؛ با زمین خوردن، دست از تلاش بر نمی‌دارند، با شکـــست، شـــــکست نمی‌خــــــورند؛ و آغـاز می‌شوند ؛ و در نهایت پیروزی حاصل همه‌ی سرسختی آنان خواهد بود. این کتاب، حکایتی است از سرسختی‌ها و آنقدر سرسختی تا سختی‌ها رنگ می‌بازند…

برنده‌ها فرصت‌ها را می‌سازند و بازنده‌ها فرصت‌ها را می‌سوزانند… برنده‌ها هر فرصتی را غنیمت می‌شمرند؛ در زمان مناسب در مکان مناسب، فرصت مناسب را می‌قاپند… برنده‌ها منتظر فرصت‌ها نمی‌نشینند؛ آن‌ها فرصت‌ها را خلق می‌کنند؛ و بازنده‌ها همه‌ی عمر، فرصتِ مناسب را انتظار می‌کشند؛ آنقدر انتظار می‌کشند تا همه‌ی فرصت‌ها یکی پس از دیگری، در مقابل چشمان حیرت‌زده‌شان از دست می‌روند؛ و آنگاه افسوس می‌خورند که چرا چنین فرصتی در اختیار من نبود؛ و فرصت‌های زیاد را نمی‌بینند؛ و پیــــر می‌شــــوند و فرســــوده می‌شوند و در حسرتِ فرصتی که هرگز فرصتش پیش نیامده بود، می‌میرند.

مسئله‌ای وجود دارد که برای هر فرد يا در هر حيطه از ارتباطات مثل گروه، خانواده، سازمان، ملت، اقتصاد و تمدن در سراسر دنيا مطرح است. چيزی که اگر حذف شود، منجر به تخريب قوی‌ترين دولت‌ها، موفق‌ترين تجارت‌ها، پيشرفته‌ترين اقتصادها، پرنفوذترين رهبرها، محکم‌ترين روابط دوستانه، نيرومندترين شخصيت‌ها و عميق‌ترين عشق‌ها می‌شود. به عبارت ديگر اين مسئله اگر گسترش يافته و تقويت شود دارای پتانسيل ايجاد موفقيت‌های دائمی و کاميابی در زمينه‌های مختلف زندگی است با این حال هنوز شناختمان از آن اندک است و آن را دست‌کم گرفته‌ايم؛ و آن چيزی نیست جز اعتماد!

کتاب مدیریتی «هفت عادت مردمان موثر» به ۴۰ زبان ترجمه شد و بیش از ۲۰ میلیون نسخه در جهان فروش داشته است. بسیاری از سازمان‌ها و نشریات از جمله مجله‌ی «نوربز» و «تایم» کتاب «هفت عادت» را یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌ها در زمینه‌ی مدیریت خوانده‌اند. مجله‌ی فوربس در سال ۲۰۰۲ کتاب «هفت عادت» را یکی از ۱۰ کتاب مؤثر مدیریتی در قرن بیستم معرفی کرد. در سال ‌۱۹۹۶ مجله‌ی تایمز استفان کاوی را به عنوان یکی از ‌۲۵ آمریکایی تأثیرگذار عنوان کرده است.

این کتاب بدون تردید بهترین کتابی است که تا کنون به زبان ساده برای آموزش مفاهیم علمی در خصوص تغییر عادت، برای عموم مردم نگاشته شده است. با مطالعه‌ی این کتاب، نخست به عادات خوب و بد خود پی خواهید برد و سپس خواهید توانست عاداتی را که پیروزی یا شکست در زندگی‌تان به آن وابسته است، تغییر دهید. دوهینگ معتقد است افراد تنها زمانی موفق می شوند که الگوهایی را که به زندگی انسان شکل می‌بخشند، می‌شناسد و یاد می‌گیرند چگونه آن‌ها را تغییر دهند.