سبد خرید

خودخواهی؛ گرایشی طبیعی اما بسیار خطرناک

اولویت‌بندی نیازها همیشه مهم بوده و هست، اما خودخواهی چیز دیگری است. دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، بیهوده‌تر و فردی‌تر از همیشه است. بااینکه بشر در مسیر توسعه قرار دارد اما همین امر سبب شده که ما بیش‌ازحد درگیر ساختن زندگی شویم و اینجاست که خودخواهی به میان می‌آید.

خودخواهی در انسان ها

باید به یاد داشته باشید که به‌راحتی می‌توان به سبک زندگی خودخواهانه و خودمحور گرفتار شد که پیامدی جز کاهش کیفیت زندگی در پی نخواهد داشت. مشغول شدن بیش‌ازحد به مراقبت از خود منجر به انزوا می‌شود و نتیجه‌اش دور شدن افرادی است که می‌توانستند رضایت و شادی را برایتان به ارمغان آورند. اگر متوجه افزایش تعارض در روابط خود شده‌اید، یا اگر متوجه شده‌اید که فقط در تلاش برای برقراری ارتباط هستید – پاسخ می‌تواند در نوع نگاه شما به خود و دنیای اطرافتان باشد. آیا شما یک فرد خودخواه هستید؟ برخی نشانه‌های مشخصی وجود دارد که می‌تواند پاسخ این سؤال را روشن کند.

تبدیل‌شدن به یک فرد خودخواه.

در دنیای پر هرج‌ومرج امروز، انسان می‌تواند به‌راحتی در جزئیات روزمره ناپدید شود و آنچه را که می‌خواهد و نیاز دارد از دست بدهد. در مقابل نیز، بسیار آسان است که در مشکلات و دیدگاه‌هایش غرق شود.

مراقبت از خود بسیار مهم است و همچنین مهم است که به آنچه می‌خواهید و آنچه به آن اعتقاددارید پایبند باشید. بااین‌حال، وقتی این خواسته‌ها و باورها به قیمت ضرر کردن دیگران تمام می‌شود، از مرزی عبور می‌کنید که تنها رشد می‌کنید و این رشد تنهایی، شمارا منزوی می‌کند و این منزوی شدن شمارا شکست می‌دهد.

زندگی خودخواهانه راهی برای وجود نیست. وقتی ما اصرار داریم که یک زندگی کاملاً خودمحورانه ایجاد کنیم، این انتخاب در درازمدت شخصیت ما را تغییر می‌دهد و شادی نهایی ما را کمرنگ می‌کند. بسیار مهم است که یاد بگیریم چگونه تعادل را در مراقبت از خود و دیگران پیدا کنیم تا بتوانیم روابط سالمی را ایجاد کنیم و از جنبه‌های زیبا و قدرتمند خودمان که از طریق تعاملاتی که با دیگران داریم فعال می‌شوند، بهره ببریم.

چرا خودخواه بودن می‌تواند خوشبختی نهایی ما را تضعیف کند.

توجه به نیازهایمان یک خواسته قدرتمند و مهارتی است که بسیاری از ما باید در زندگی آن را یاد بگیریم. بااین‌حال، وقتی آن را تا حد به خطر انداختن نیازها و احساسات دیگران پیش می‌بریم، می‌توانیم خود را منزوی کنیم و الگوهای ناخوشایندی ایجاد کنیم که آینده‌ای را که می‌خواهیم بسازیم را نابود می‌کند.

افزایش نفرت از خود

ما تمایل داریم افراد خودمحور را کسانی بدانیم که روی خودشان وسواس دارند و عاشق خودشان هستند. آن‌ها اغلب یک‌نفس شکننده یا بسیار ناامن را در زیر شخصیتشان پنهان می‌کنند. حفظ حس برتری یا کنترل آن‌ها ممکن است برای مدتی مؤثر باشد، اما در درازمدت منجر به افزایش احساس نفرت از خود می‌شود، زیرا رفتارهای منفی باورهای منفی را تأیید می‌کند.

بیش‌ازحد حساس

وقتی هر اتفاقی را که در اطرافتان می‌افتد شخصی و درونی می‌کنید، همه‌چیز را توهین تلقی می‌کنید. نظرات دیگران شروع به انعکاس در شما می‌کند (شما معتقدید). رفتارها و انتخاب‌های رئیسان، دوستان و حتی نزدیک‌ترین عزیزانتان نیز همین‌طور است. هر چه بیشتر در مورد همه‌چیز وسواس داشته باشید، حساس‌تر می‌شوید. شخص خودمحور همه‌چیز را توهین تلقی می‌کند؛ زیرا فکر می‌کند همه‌چیز مربوط به اوست.

درگیری‌های پیشرفته

ازآنجایی‌که فرد خودخواه به دنبال محافظت از احساس شکننده خود یا نفس خود است، اغلب به زندگی پر از تعارض می‌پردازد. در درجه اول، این اتفاق می‌افتد زیرا اطرافیانشان با انتقاد مداوم، پشت سر گذاشتن و سایر رفتارهای منفی که از نیاز فرد خودمحور به محافظت از خواسته‌هایشان ناشی می‌شود، خسته می‌شوند.

موانع رشد

وقتی فقط می‌توانیم روی خودمان تمرکز کنیم، باعث می‌شود به یک نوع دید تونلی برگردیم که مسیر ما را کاملاً مبهم می‌کند. با تمرکز بیش‌ازحد روی خود، همه‌چیز را از دست می‌دهید.

فرصت‌های هیجان‌انگیزی که از طریق هدیه و انرژی دیگران به ما می‌رسد. بالاترین پتانسیل‌های ما زمانی پرورش می‌یابد که یاد بگیریم چگونه از دیگران به همان اندازه که از خود مراقبت می‌کنیم مراقبت کنیم، بدون اینکه آن نقاط قوت واقعی را که می‌تواند به ما کمک کند دنیا را به سمت بهتر شدن تغییر دهیم، از دست بدهیم.

خودخواهی و استفاده از دیگران

نشانه هایی که ممکن است فرد خودخواه باشید.

رفتار خودخواهانه سیستمی از الگوها است که در طول زمان آموخته شده و تقویت می شود. ما ذاتا خودخواه به دنیا نیامده ایم. زمانی که یاد می‌گیریم نیازهای خود را مقدم بر دیگران قرار دهیم، به مرور زمان خودمحور می‌شویم و نسبت به رفاه عاطفی آن‌ها بی‌رحم می‌شویم. اگر فردی خودخواه هستید، به احتمال زیاد یکی از این علائم را خواهید داشت.

برگرداندن (احساسات) به فرستنده

یکی از بزرگ‌ترین نشانه‌هایی که نشان می‌دهد با یک فرد خودخواه سر و کار دارید، توانایی (یا ناتوانی) شما در اشتراک‌گذاری و تسلیم شدن به اوست. یک فرد خودخواه با خوشحالی به روی هر کسی و هر کس در اطراف خود می گشاید و در صورت صلاحدید خود را باز می کند، اما جایی برای دوستان و خانواده خود نمی گذارد تا همین کار را انجام دهند. اگر متوجه شدید که همیشه همان شانه ای هستید که آنها گریه می کنند، اما آنها هرگز نمی توانند لطف خود را جبران کنند – با کسی درگیر هستید که فقط به مسائل و احساسات خود اهمیت می دهد.

ناتوانی در اشتباه بودن

فرد خودخواه به ندرت اشتباه می کند، زیرا – برای آنها – همه چیز بازتاب مستقیمی است از اینکه چه کسی هستند. افراد خودخواه عاشق شخصی سازی و درونی سازی هستند و این باعث می شود که اشتباه کردن در هر شرایطی برای آنها بسیار سخت باشد. آنها به جای پذیرش اشتباهات خود و درس گرفتن از آنها، اغلب دیدگاه را تغییر می دهند یا انکار می کنند.

رفتار تهاجمی منفعلانه

رفتار پرخاشگرانه منفعلانه مشخصه افراد خودخواه و یکی از سرگرمی های مورد علاقه آنهاست. وقتی با یک فرد خودخواه سر و کار دارید که او نیز ناامن است، آنها پشت سر خود از دیگران انتقاد می کنند یا در غیر این صورت سعی می کنند به آنها صدمه بزنند. اعتماد به نفس و احساس خود را در راه های یواشکی و پنهان. این تاکتیک‌ها هم برای محیط‌های شخصی و هم برای محیط‌های حرفه‌ای به شدت مخرب هستند و به افراد خودخواه اجازه می‌دهند تا به نوعی بر محیط اطراف خود کنترل داشته باشند.

باید در مرکز توجه قرار گیرد

افراد خودخواه صدای خود را دوست دارند و ترجیح می دهند در دنیایی که خودشان ساخته اند زندگی کنند در این، اغلب ولع توجه و نیاز به ستاره نمایش خود وجود دارد. در یک سطح ظریف تر، این ممکن است به این صورت ظاهر شود که می خواهید شریک شما همه چیز را حول خواسته ها یا برنامه های شما انجام دهد. یا ممکن است در محیط های اجتماعی یا زمانی که همه چیز ناراحت می شود، پر سر و صدا، پرهیاهو و سرسخت به نظر برسد.

کنترل، کنترل، کنترل

ناکامی در سازش و ناتوانی در انجام کاری کمتر از آنچه می خواهید انجام دهید، خود محوری است. با افراد خودخواه، انتظار می رود که همه اطرافیانشان همیشه رضایت دهند، و حتی ممکن است درام اتفاق بیفتد زمانی که فکر می کنند کسی در تلاش است تا نقشه آنها را خنثی کند. افراد کنترل کننده تقریبا همیشه به نوعی خود محور هستند و باعث اختلالات اساسی در روابط شخصی و حرفه ای آنها می شود. آن‌ها که نمی‌توانند و نمی‌خواهند دیگران را در کانون توجه خود قرار دهند، اغلب با حواس خود شکسته‌تر مواجه می‌شوند.

فکر صفر برای دیگران

شایع ترین ویژگی در میان افراد خودخواه ناتوانی یا عدم تمایل به مراقبت از دیگران است. افراد خودخواه به احساس دوستانشان اهمیتی نمی دهند. برای آنها مهم نیست که شریک زندگیشان چه فکر می کند، رئیسشان چه فکری می کند، یا همسایه پایین خیابان چه فکری می کند. در حالی که این جدایی از نظرات دیگران به نوعی آزاد کننده است، اما زمانی مشکل ساز می شود که منجر به نادیده گرفتن احساسات، عقاید و خواسته های دیگران شود.

بازی سرزنش کردن

وقتی شخصی واقعاً خودخواه است، اغلب نظر بسیار بالایی نسبت به خود دارد. در حالی که اعتماد به نفس کلید موفقیت در زندگی است، اما می توان آن را بیش از حد انجام داد. نادیده گرفتن کاستی ها و اشتباهات خود، یا درگیر شدن در یک بازی سرزنش برای اجتناب از مسئولیت اعمال خود، همیشه نشانه آن است که زمان آن رسیده است که تغییرات جدی ایجاد کنید و شروع به در نظر گرفتن افراد دیگر کنید.

امتناع از گوش دادن

افراد خودخواه ذاتاً تمایل دارند فقط به نظرات خود گوش دهند، به استثنای اطرافیانشان. خواه توصیه ای در مورد اینکه کجا غذا بخورند، یا ایده ای در مورد اینکه چگونه می توانند زندگی خود را بهبود بخشند – فرد خودخواه گوش خود را نسبت به توصیه ها و ایده ها کر می کند. آنها نمی توانند چیزی جز نظر و دیدگاه خود بشنوند، و حتی برای آنها مشکل است که افکار خود را از دیگران بپرسند (در نهایت، این فقط اتلاف وقت است).

چگونه کمتر خودخواه باشید و نوع دوستی خود را افزایش دهید.

فقط به این دلیل که در الگوهای خودخواهانه یا خودمحور افتاده اید، به این معنا نیست که باید برای همیشه به این شکل زندگی کنید. شما می توانید بیاموزید که چگونه سخاوت، تفاهم و نوع دوستی بیشتری را در زندگی خود پرورش دهید، اما این نیاز به تلاش و تعهد آگاهانه دارد تا دیدگاه خود، دیگران و دنیای اطراف را تغییر دهید.

  1. شنونده بهتری شوید

اولین گام در ایجاد روابط بهتر (از هر نوع) و اولین قدم برای یادگیری این است که چگونه از خود محوری خودداری کنید. وقتی یاد می گیریم چگونه به دوستان و خانواده خود گوش دهیم، به دیدگاه های جدیدی دست پیدا می کنیم و جنبه های جدیدی از خودمان را درک می کنیم. این یک قدرت دگرگون‌کننده است، اما نیاز به صحبت کردن را از بین می‌برد و همیشه اولویت را به نقطه نظر خود رها می‌کند.

     در مهارت های گوش دادن فعال شرکت کنید و آنها را در مکالمات و تعاملاتی که با دیگران دارید به کار ببرید. به جای گوش دادن صرفاً برای پاسخ دادن، خود را در آنچه می گویند گم کنید و با پرسیدن سؤال از آنها و درگیر شدن فیزیکی در آنچه می گویند با پاسخ های مناسب و تکان دادن سر، حضور داشته باشید.

سر خود را از هر پاسخ یا حکایتی که می خواهید به اشتراک بگذارید، پاک کنید و به دیگران اجازه دهید گفتگو را رهبری کنند. در لحظه حضور داشته باشید و فقط زمانی که در مکالمه مطرح می شود به آنها پاسخ دهید و تا حد امکان از گره زدن آن به داستان های مربوط به خود خودداری کنید. وقتی شروع به گوش دادن فعالانه به آنچه دیگران می‌گویند، متوجه چیزهای جدیدی در مورد آنها می‌شویم و به خود اجازه می‌دهیم تا با آنها به شیوه‌ای حال و دلگرم ارتباط برقرار کنیم. این یک راه کوچک برای شروع ایجاد تغییرات بزرگ در نحوه نگرش خود نسبت به دیگران است.

  1. تعویض کفش را امتحان کنید

افراد خودمحور یا خودخواه کاملاً درگیر دیدگاه خود هستند و معمولاً نمی توانند ببینند که دیگران چه می گذرند. وقتی آنها با مشکلاتی روبرو می شوند، این تنها مشکلی است که وجود دارد. وقتی آنها در حال مبارزه هستند، از دیدن درد دیگران ناتوان می شوند. اگر واقعاً به دنبال فراتر رفتن از روش های خودخواهانه خود هستید، باید از دیدگاه وسواسی خود خارج شوید و شروع به دیدن چیزها از چشم دیگران کنید.

     سعی کنید با کفش دیگران قدم بزنید و فعالانه سعی کنید چیزها را از دید آنها ببینید. از کوچک شروع کنید و آگاهانه تصور کنید که در حال مقابله با درد یا مشکلات آنها هستید. آن را با موقعیت مشابهی که ممکن است قبلا تجربه کرده باشید مقایسه کنید. چه احساسی داشتی؟ غمگین بودی؟ تحقیر شده؟ خشمگین؟

این واقعیت را در نظر بگیرید که با انسان دیگری سروکار دارید که پاسخ ها، واکنش ها و احساسات مشابه شما را دارد. واقعاً سعی کنید به یاد بیاورید که احساساتتان در پایین ترین و بالاترین لحظاتتان چه احساسی در شما ایجاد کردند و درک کنید که – از بسیاری جهات – دقیقاً برای طرف مقابلتان یکسان است. روی همدلی تمرکز کنید و شفقت را در زندگی خود آگاهانه پرورش دهید. وقتی بتوانید به همان اندازه که به خودتان اهمیت می دهید از شخص دیگری نیز مراقبت کنید، قدرت واقعاً متحول کننده ای را کشف خواهید کرد.

  1. دریابید که چگونه وقت خود را اختصاص دهید

رفتار خودخواهانه فقط چیزی نیست که با اعمال یا گفتار ما رخ می دهد، بلکه چیزی است که می تواند در نحوه مدیریت زمان خود در اینجا نیز وجود داشته باشد. حضور در کنار دیگران فقط به این معنا نیست که هر از چند گاهی به آنها کلمات زیبا یا در آغوش گرفتن آنها را بدهید. این همچنین در مورد دادن زمان به آنها و تلاش آگاهانه برای ایجاد فضایی برای آنها در زندگی است.

     بیاموزید که چگونه وقت خود را به صورت داوطلبانه اختصاص دهید – نه فقط با دوستان و عزیزان خود، بلکه با اهداف خیرخواهانه و ارزشمند نیز. تقویم یا دفتر خاطرات خود را باز کنید، و بعدازظهر، یک صبح یا یک روز برای کمک به کسی که به آن نیاز دارد (یا کسی که به سادگی شرکت می‌خواهد) آن را پاک کنید.

هر توقعی که دارید را کنار بگذارید و به خودتان اجازه بدهید آزادانه و از صمیم قلب ببخشید. متعهد شوید که وقت خود را – که رایگان است – فدای چیزی یا کسی کنید که می تواند از آن سود ببرد. از طریق این عمل، نه تنها می توانید بهتر با کسانی که به آنها اهمیت می دهید پیوند برقرار کنید، بلکه بهتر می توانید با آن نقاط قوت عمیقی که در تمام این مدت رها کرده اید پیوند برقرار کنید.

  1. چند پاس آزاد بدهید

خیلی وقت‌ها، وقتی کاملاً درگیر خودمان هستیم، فراموش می‌کنیم که اجازه دهیم همه چیز از بین برود. وقتی همه چیز به بازتاب شخصی شما تبدیل می شود که فکر می کنید چه کسی هستید، به راحتی مورد توهین قرار می گیرد و به راحتی می توان باور کرد که هر نبردی ارزش جنگیدن را دارد. با این حال، هیچ چیز نمی تواند دور از حقیقت باشد. چیزی که وقتی در هنر دادن پاس رایگان تسلط پیدا می کنیم متوجه می شویم.

     به آن شخص بی ادب در کافی شاپ پاسخ ندهید. هنگامی که رئیس یا شریک زندگی تان این اظهار نظر کاملاً بی دلیل را بیان می کنند، به او شلیک نکنید. این به این معنی نیست که شما باید به یک نفر تبدیل شوید، اما یاد بگیرید که چگونه نبردهای خود را انتخاب کنید و متوجه شوید که هر نمونه منفی سزاوار این نیست که با انرژی ما مورد توجه قرار گیرد.

دادن پاس رایگان به افراد بی ادب یا کسانی که تصور می کنند دنیا باید حول آنها بچرخد را تمرین کنید. هر چه بیشتر از خودخواهی خود دور شوید، آن را در دیگران بیشتر خواهید دید (و بیشتر شما را ناراحت می کند). به‌جای اینکه به آن عادت‌های قدیمی برسید، شروع کنید به رها کردن و دور شدن از چیزهایی که فقط درام و ناراحتی بیشتری به همراه دارند – به جای آرامش و شادی که می‌خواهید پرورش دهید.

  1. قدرت را در حضور در زندگی بیابید

حضور چیز قدرتمندی است، و به ویژه زمانی که در حال یادگیری برقراری ارتباط خارج از خودمان هستیم، قدرتمند است. کشف قدرت حضور به ما این امکان را می دهد که با دیگران باز شویم

rs، و به آنها قدرت می دهد تا به روی ما باز شوند. همه چیز به این است که کاملاً در لحظه وجود داشته باشید و نیاز خود را برای تغییر گذشته یا تأثیرگذاری بر آینده رها کنید. بودن، و اجازه دادن به دیگران به سادگی در حضور شما.

     لحظه‌های کوچک میان همه «موارد» بزرگ و پر هرج و مرج در زندگی ما جایی است که زیباترین تجربیات در آن نهفته است. در این لحظات کوچک، با افرادی که دوستشان داریم ارتباط برقرار می‌کنیم و خاطراتی را می‌سازیم که ما را به آینده و در زمان‌های سختی که برایمان پیش می‌آیند، می‌سازیم.

به خودتان اجازه دهید زمانی که با کسی صحبت می‌کنید یا با او وقت می‌گذارید کاملاً حضور داشته باشید – هر شرایطی که باشد. به سخنان آنها در حین صحبت گوش دهید و به خودتان اجازه ندهید قبل از اینکه فرصتی برای بیان کامل خود و نظرشان داشته باشند، پاسخی بدهید. سپس، و تنها پس از آن، به ذهن خود اجازه دهید تا افکار را جمع آوری کند و شروع به جمع آوری پاسخ، پاسخ یا برنامه ای که از شما خواسته شده است (اگر اصلاً درخواست شده باشد).

  1. عادات قدیمی را کنار بگذارید

رفتار خودخواهانه در چرخه‌ها اتفاق می‌افتد، و با گذشت زمان ترکیب می‌شود و به سیستمی از الگوهایی تبدیل می‌شود که شادی و رضایت کلی ما را تضعیف می‌کند. امتناع از فراتر رفتن از ذات خودمحورمان، ما را منزوی، ترسیده و از فرصت‌هایی که در غیر این صورت ممکن است باعث شادی در زندگی ما شوند، دور نگه می‌دارد. به همین دلیل است که ما باید الگوهای خود را بشکنیم و آنها را با عادات جدیدی جایگزین کنیم که به ما امکان می دهد روابط و آینده بهتری بسازیم.

     وقتی صحبت از ایجاد عادات جدید و مثبت در زندگی ما می شود، مشوق ها می توانند ابزار ارزشمندی برای ترسیم مسیر ما به سوی آینده ای جدید باشند. مشوق‌ها پاداش‌های مهم و مثبتی هستند که به‌عنوان نشانه‌های مایل در سفر شما به جلو عمل می‌کنند. آنها یک قطعه محوری از حلقه عادت را تشکیل می دهند و در مورد تمرکز و ترک عادت های بد، کارهای زیادی را برای ما انجام می دهند.

اگر تمایلات خودخواهانه دارید، از آن طبیعت به نفع خود استفاده کنید و سیستمی از پاداش ها را ارائه دهید که به تقویت الگوهای رفتاری مثبتی که می خواهید بپذیرید کمک می کند. با گذشت زمان، آن مغز خودمحور و بی‌اعتماد یاد می‌گیرد که کمک به دیگران و گشایش با دیگران مثبت‌تر است و نیاز وسواسی خود را برای مراقبت از شماره ۱ و شماره ۱ به تنهایی کنار می‌گذارد. شکستن عادات قدیمی می تواند کار سختی باشد، اما اگر کسی هستید که برای عشق، روابط یا محبت اجتماعی ارزش قائل هستید، داشتن یک زندگی خودخواهانه می تواند مسیری بسیار دشوارتر برای سفر باشد.

  1. نیاز به کنترل بی پایان را رها کنید

بسیاری از مردم به دلیل نیاز مبرم به کنترل محیط خود و افراد اطراف خود، خود محور می شوند یا خودخواه می شوند. اگرچه این انگیزه‌ها می‌توانند (گاهی) از یک مکان خوب نشأت بگیرند، اما پیوندهای ما را از بین می‌برند و برقراری ارتباط با افراد در هر سطح واقعی را سخت‌تر و سخت‌تر می‌کنند. به همین دلیل است که قبل از اینکه روابط شما را خراب کند، مهم است که نیاز خود به مدیریت خرد و کنترل همه نتایج را رها کنید.

     برای تجزیه و تحلیل زندگی خود و هر چیزی که در آن می توانید کنترل کنید و هر چیزی که نمی توانید کنترل کنید، یک قدم به عقب بردارید. آنها را در دو لیست قرار دهید، سپس یک لیست سوم تهیه کنید که همه چیزهایی را که صادقانه سعی می کنید در یک روز متوسط کنترل کنید را یادداشت کنید.

هنگامی که نگاهی صادقانه به آنچه می‌توانید کنترل کنید و چه چیزی را نمی‌توانید بیندازید، شروع به جدا کردن خود از این نیاز وسواسی برای تسلط بر چیزهایی کنید که خارج از دسترس شما هستند. از کارهای کوچک شروع کنید و 3 کار یا موقعیت کوچک را که سزاوار انرژی یا وقت شما نیستند را رها کنید. تفویض اختیار یک راه عالی برای رها کردن است، در حالی که یاد می گیرید چگونه به دیگران تکیه کنید، اما آنچه مهمتر است این است که یاد بگیرید از وابستگی عاطفی به همه چیز دست بردارید و آن را شخصی سازی کنید که گویی منعکس کننده شخصیت شماست.

همه اش را بگذار کنار هم…

تفاوت زیادی در رسیدگی به نیازهایتان و وسواس نسبت به خودتان و چیزهایی که می خواهید وجود دارد. وقتی تمام چیزی که می‌توانیم ببینیم خواسته‌ها و نیازهای خودمان است، شروع به زندگی خود محوری می‌کنیم که ما را منزوی می‌کند و شادی طولانی‌مدت ما را تضعیف می‌کند. برای پرورش زندگی‌های کامل، استثنایی و لذت‌بخش، باید یاد بگیریم که چگونه فراتر از دیدگاه خود نگاه کنیم تا دیدگاه‌های دیگران را ببینیم.

تلاش آگاهانه ای برای تبدیل شدن به شنونده بهتری انجام دهید، و دیدگاه خود را تغییر دهید تا بتوانید از منظر افرادی که بیشتر به آنها اهمیت می دهید، نگاه کنید. وقتی خود را به جای دیگران قرار می دهیم، بهتر می توانیم با آنچه که آنها از نظر جسمی و روحی با آن سروکار دارند ارتباط برقرار کنیم. شفقت را در زندگی خود با یادگیری نحوه شکستن دیوارها و رها کردن نیاز خود به مدیریت خرد و کنترل هر جنبه از زندگی خود (و زندگی دیگران) در زندگی خود پرورش دهید. خودخواه بودن تنها منجر به انزوا، افزایش ناراحتی و از دست دادن ارتباط با خود واقعی و همدل ما می شود. دادن پاس رایگان به درگیری ها و تلاش هایی که لیاقت انرژی شما را ندارند را تمرین کنید و از شخصی سازی و درونی کردن دنیای اطراف خود دست بردارید. همه چیز بازتابی از شما نیست. همه چیز در این زندگی مربوط به شما نیست. وقتی یاد می‌گیریم که چگونه دیگران را به همان اندازه که خودمان را دوست داریم و به آن احترام می‌گذاریم دوست داشته باشیم و به آنها احترام بگذاریم، اینجاست که به این نتیجه می‌رسیم

آیا شما بیش از حد خودخواه هستید؟

تعادل بین خودمراقبتی مثبت و خودخواهی ممکن است مشکلی باشد که به درستی به دست آید.

گرایش طبیعی به خودخواهی آسان است. اغلب، زندگی شبیه یک موقعیت سگ خوار به نظر می رسد، و می تواند کمتر پیچیده به نظر برسد که به دنبال شماره یک باشید: خودتان. در واقع، مواقعی وجود دارد که تشویق می‌شوید اول از همه به خودتان اهمیت دهید، بالاتر از دیگران. با این حال، مرز باریکی بین مراقبت از خود و خودخواهی وجود دارد. شما ممکن است شخصی را بشناسید که قدم هایش در آن منطقه خود جذبی به شدت گام برمی دارد. آنها ممکن است هر مکالمه‌ای را با «من» شروع کنند، همیشه آخرین کوکی را برمی‌دارند، اما هرگز یک بسته جدید نمی‌خرند، اغلب به نظر می‌رسد که هیجان‌انگیزتر از دیگران هستند و به ندرت از شما می‌پرسند که چطور هستید. شاید آن کسی حتی شما باشید.

خودخواه بودن به چه معناست؟

من به طور مرتب به مردم در چالش ها و تغییر کمک می کنم. افرادی که در طول زمان با آنها کار کرده‌ام، «خودخواه» را کسانی تعریف کرده‌اند که بارها و بارها نیازهای خود را در اولویت قرار می‌دهند و به ضرر دیگران می‌شوند.» با این حال، من معتقدم که این مفهوم بیشتر به یک ارزش مشترک انسانی برای احترام اشاره دارد.

به عنوان گونه‌ای که جامعه محور است، احترام متقابل برای همه سودمند است و از ارتباطات سالم چیزهای زیادی می‌توان به دست آورد. وقتی احترام قائل می شویم، به درستی انتظار بازگشت آن را داریم. چه کسی نمی خواهد در روابط و تعاملات احساس احترام کند؟ گاهی اوقات باید به مردم از شک و تردید بهره مند شوید، اما آیا آنها عمداً شما را در خیابان نادیده گرفته اند یا عینک خود را فراموش کرده اند؟ چند عمل خودخواهانه می‌تواند اشتباه یا فرصت‌های توسعه خوب قدیمی باشد، اما یک مجرم تکراری ممکن است نداند که چگونه در برخی از روابط به طور مؤثر همکاری کند یا، به طور ساده، ممکن است خودخواهانه عمل کند.

تاثیر بر روابط

بودن در کنار یک فرد خودخواه می تواند خسته کننده باشد، و به مرور زمان می تواند به یک دوستی نافرجام تبدیل شود که احساس می کنید تمایل به رها کردن آن دارید. در مورد خانواده نزدیک، می تواند خشمگین و ناامید کننده باشد. برای فرد خودخواه مورد نظر، درک علت روابط از دست رفته و اینکه چرا دوستان در نهایت در دسترس نیستند، می تواند سخت باشد. اگر فردی بیش از حد خودخواه باشد، ممکن است تعجب کند که چرا تعارض یا دوری بر یک رابطه یا در واقع بر بسیاری از روابط تأثیر می گذارد.

چه چیزی باعث خودخواهی می شود؟

انگیزه خودخواهی چیزهای زیادی است. گاهی اوقات تجربیات و شرایط زندگی یک فرد می تواند باعث شود که آنها دیوار بسازند یا رو به درون شوند. بیماری روانی نیز می تواند محرک باشد. گاهی اوقات این فقط به تفاوت‌های شخصیتی مربوط می‌شود – در نهایت، همه افراد منحصر به فرد هستند. تحقیقات علمی نشان داده‌اند که فعال شدن ناحیه‌ای از مغز که به نام قشر جلوی مغزی پشتی جانبی شناخته می‌شود، خودکنترلی را تحریک می‌کند و می‌تواند بر تحت کنترل نگه داشتن تکانه‌های خودخواهانه تأثیر بگذارد. در حالی که برخی ممکن است راحت‌تر از دیگران به خودخواهی متمایل شوند، نمی‌توان گفت که غیرممکن است که جریان را به عقب برگردانیم و روش جدیدی برای تفکر پیدا کنیم. می توانید رفتارهای خود را به چالش بکشید (اگر بخواهید) و تغییرات مثبت ایجاد کنید.

تجربیات گذشته ام (به من) آموخته است که خودخواهی از این نشأت می گیرد که فکر کنیم مشکلات ما از همه بدتر است و هیچ کس نمی تواند ما را درک کند. با این حال، اگر برای تأمل و مشاهده زندگی های دیگر در اطراف خود وقت بگذاریم، به سرعت متوجه می شویم که مشکلات ما مهم تر نیستند. آنها فقط متفاوت هستند همیشه شخص دیگری وجود خواهد داشت که موقعیت‌های بدتری از من و شما را تجربه می‌کند. در حالی که مهم است که در تحلیل بیش از حد خود یا خود خرابکاری نیفتید، کمی تأمل در خود می‌تواند مفید باشد.

آیا خودخواهی همیشه چیز بدی است؟

تشخیص تمایز بین مراقبت از خود و بی توجهی به دیگران ضروری است. این مهم است که هنر خودخواه بودن را تعریف کنیم. از کودکی تا بزرگسالی، بسیاری از ما درس مهمی داریم که خودخواه بودن «بد» است. خودخواه بودن به این معنی است که ما به دیگران اهمیت نمی دهیم، فقط به خودمان اهمیت می دهیم – یا اینطور به ما گفته می شود. در تمام زندگی به ما یاد داده اند که خودخواه نباشیم، اما خودخواه بودن به این معنا نیست که باید نسبت به دیگران بی توجه باشید یا در این فرآیند به آنها صدمه بزنید. دلسوزی به خود یا خود دوستی و خودخواهی بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. آنها دو روی یک سکه هستند. راه رسیدن به عشق به خود را تنها با هنر و عمل خودخواهی می توان به دست آورد.

زمانی که خودخواهی به شخص دیگری صدمه نمی زند یا بی احترامی نمی کند، می تواند یک ویژگی مثبت باشد. هنر خودخواه بودن توانایی شما در توجه به خواسته ها و نیازهای بدن، قلب و روحتان برای محافظت از شادی شماست. هیچ کس دیگری نمی تواند شما را خوشحال کند. به یاد داشته باشید که تنها کسی که می تواند شما را خوشحال کند شما هستید. وقتی روی خود تمرکز می کنید، مسئولیت خوشبختی خود را بر عهده می گیرید. از این رو، از شما می خواهم که خودخواهانه به نیازهای خود رسیدگی کنید و آنها را برآورده کنید تا برای برآورده کردن خواسته های خود به دیگران نگاه نکنید. شما نمی توانید شادی خود را به عهده دیگران قرار دهید.

خودتان را در درجه اول قرار دهید

این جمله اغلب به اشتباه درک می شود و به دنبال احساس گناه است. مراقبت از شماره یک چیز بدی نیست وقتی که هم دادن و هم گرفتن وجود دارد. خودخواهی منفی است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در حال بارگذاری ...