سبد خرید

فلسفه شادی | جاناتان هیت

خرید کتاب فلسفه شادی نوشته جاناتان هیت

کتاب فلسفه شادی؛ فلسفه و بینش باستانی در بوته آزمایش دانش نوین، که چطور زندگی معنادار و شاد از آن چیزی که فکر می کنید به شما نزدیک تر است. جاناتان هیت، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز در این کتاب به شما نشان می دهد که چگونه می توانید از این روش برای رفع مشکلات زندگی بهره بگیرید و در مواجهه با سودجویی افرادی که از مقابله به مثل علیه شما استفاده می کنند در امان بمانید. فکر کردن درباره‌ی کلیت زندگی سخت و پیچیده است، ولی وقتی‌که از مثال «زندگی مانند سفر است» مدد بجوییم، این استعاره می‌تواند رهگشای نتیجه‌گیری‌هایی باشد: باید محیط را بشناسید، مسیری را انتخاب کنید، هم‌سفرهای خوبی پیدا کنید و در نهایت از سفر لذت ببرید؛ زیرا در غیر این‌صورت در پایان راه هیچ‌چیزی عاید شما نشده است.

کتاب فلسفه شادی | جاناتان هیت

فلسفه شادی؛ فلسفه و بینش باستانی در بوته آزمایش دانش نوین
نویسنده: جاناتان هیت (Jonathan David Haidt)؛ ‏‫ترجمه: نغمه رضوی  / ناشر: هورمزد
تعداد صفحه: 319
قیمت:
قطع: رقعی
چاپ: دورنگ
شــــابک:
نوبت چاپ: اول، 1398

کتاب فلسفه شادی | جاناتان هیت | انتشارات هورمزد

مقدمه
فصل اول : روح تفکیک شده
فصل دوم: تغییر ذهن
فصل سوم: مقابله به مثل با یک کینه
فصل چهارم: گناه دیگران
فصل پنجم: جست‌وجوی شادی
فصل ششم: عشق و وابستگی
فصل هفتم: کارایی مصیبت
فصل هشتم: لذت نیکی
فصل نهم: الوهیت با خدا و بدون خدا
فصل دهم: شادی از میان می‌آید
فصل یازدهم: نتیجه: تعادل

جاناتان دیوید هیت نویسنده کتاب فلسفه شادی

جاناتان دیوید هیت (Jonathan David Haidt) یک روانشناس اجتماعی آمریکایی و استاد رهبری اخلاقی در دانشکده تجارت استرن نیویورک است. حوزه های اصلی مطالعاتش روانشناسی اخلاق و عواطف اخلاقی است.

اولین کتاب او فلسفه شادی (The happiness hypothesis)، یافتن حقیقت نوین در حکمت باستان (۲۰۰۶)، رابطه بین فلسفه های باستانی مانند فلسفه رواقییون و بوداییسم و علم مدرن را بررسی کرد. کتاب دوم او، ذهن عادلانه: چرا مردم خوب از سیاست و مذهب جدا هستند (۲۰۱۲) بررسی اینکه چگونه اخلاق با احساسات و بینش بیشتر از منطق شکل گرفته است و چرا گروه های سیاسی متفاوت مانند ترقی، محافظه کاران، و لیبرال ها این عقاید متفاوت را دارند.

کتاب سوم او ذهن امریکایی، چگونه ایده های خوب و ایده های بد نسلی برای عدم موفقیت در سال (2018) رها شده بود، با جرج کلویناف رییس بنیاد حقوق فردی تاسیس شد.

جاناتان هیت از اندیشمندان جهانی برتر از سوی مجله سیاست خارجی و یکی از اندیشمندان برتر جهان از سوی مجله آینده علم نامیده شده است. او یکی از مهم ترین محققان در روانشناسی سیاسی، روانشناسی اخلاقی، است و در سخنرانی Tedtalk صحبت های زیادی کره است.

شادی از کجا می‌آید؟ «فلسفه‌های شادی» بسیاری وجود دارد؛ یکی از آن‌ها شادی حاصل از دستیابی به مطلوب است. ولی همه‌ی ما می‌دانیم (و پژوهش‌ها تأیید کرده‌اند) که چنین احساساتی زودگذرند. طبق فرضیه‌ای اثبات شده، شادیِ حقیقی از درون نشأت می‌گیرد و به برآورده شدن آمال و آرزو و تغییر شرایط و محیط پیرامون به شکلی که خواسته‌های ما را در برگیرد، مرتبط نیست.

این دیدگاه در دوره‌ی باستان به‌طور گسترده‌ای رایج بود. بودا در هند و فیلسوفان رواقی در یونان باستان و روم، مردم را ترغیب به شکستن وابستگی‌های احساسی به انسان‌ها کرده و توصیه می‌کردند در مقابل حوادثی که غیرمترقبه و کنترل ناپذیرند، آگاه باشند. این دیدگاه دیرینه قابل تقدیر اثبات کرده که تغییر ذهنیت در پاسخ به درماندگی و نارضایتی، معمولاً مؤثرتر از ایجاد تغییر و تحول در محیط است. بااین‌وجود، تحقیقات جاناتان هیت نشان می‌دهد عوامل بیرونی هستند که ارزش عطش و انتظار ما را دارند و موجب شادی بادوام‌تری می‌شوند. یکی از این عوامل، ارتباط اجتماعی است؛ پیوندی که با دیگران ایجاد می‌کنیم و لازمه‌ی زندگی است.

جاناتان هیت پیشنهاد می‌کند کمی از بینش فلسفی شادی بودا و رواقیون فاصله بگیریم. ما برای دستیابی به شادی به راهنمایی توأمان شادی که از درون برمی‌آید(بینش باستانی) و شادی که از بیرون ناشی می‌شود(علم نوین) نیازمندیم، تا به تعادلی صحیح برسیم

گام بعدی در روند رشد و پیشرفت، توجه به شرایط کمال و ارتقای انسان است. همه‌ی ما شنیده‌ایم که آنچه ما را نکشد، قوی‌تر خواهد ساخت، اما این ریسک خطرسازی است. بسیاری مواردی که شما را نمی‌کشند، قادرند آسیب جبران‌ناپذیری را به شما برسانند. تحقیقات اخیر بر «رشد پس از بحران »، گویای کسب تجربه برای تعالی و تکامل بشر پس از وقوع حادثه‌ای ناگوار است؛ و همچنین آمادگی پذیرش وقایع آینده را دارد و سازگار با شرایط پیش آمده است.

از دیرباز، توصیه به کسب فضیلت‌های اخلاقی را بسیار شنیده‌ایم. اما، اکتفا کردن به صبر و استقامت در برابر بحران‌ها نوعی ساده‌انگاری است. در این کتاب، به تغییر مفهوم فضیلت و اخلاق در طی قرن‌ها و منحصر شدن آن پرداخته‌ام؛ و تأثیری که اندیشه‌های باستانی، به طرق مختلف، درباره‌ی اخلاق و فضیلت داشته‌اند؛ و نیز نحوه‌ی ارائه‌‌ وعده‌ها و قواعدِ روان‌شناسی مثبت‌گرا(برای عصر ما)، با شیوه‌ی توصیه راهی برای «تشخیص» و مؤثر بودن فضیلت‌های خود.

پایان داستان، پرسشی درباره‌ی معناست: چرا برخی از مردم معنا، هدف و محتوای زندگی را می‌یابند و برخی دیگر نه؟

برای پاسخ از دیدگاهی شروع می‌کنم که نشأت‌گرفته از فرهنگ وسیعی است. باور مردم به تقدس خلقت، پاکی و بی‌آلایشی در آفرینش امری انکارناپذیر است. بی‌گمان دیدگاهی معنوی و ملکوتی در انسان وجود دارد؛ که چه نجابت خوانده شود، چه فضیلت یا ربانیت، وجود حقیقی داشته باشد یا خیر، اما باز هم سرشتی قابل درک است.

تحقیقاتم را در زمینه‌ی احساس‌های اخلاقی و خصلت‌هایی که خیال و توهمی بیش نیستند، و توضیح در مورد کیفیت عملکرد آن، ارائه می‌دهم. ارتقا و پیشرفت این دیدگاه ماورایی و دلیل اهمیتی که بر درک بنیادگرایی دینی،مجادله‌ی فرهنگی-سیاسی و نیاز بشر به دانستن معنا و مفهوم داشته است، قابل احترام و تجلیل است.

«معنای زندگی چیست؟» پاسخی که به آن‌ها می‌دهم از دیدگاه‌های باستانی درباره‌ی هدفمند بودن بهره می‌گیرد، ولی از تحقیقات تازه هم مدد می‌گیرم؛ زیرا ذهن بشر امروزی جوابی فراتر از این دیدگاه‌های باستانی یا هر نظریه دیگری که پیش‌ازاین با آن روبرو شده، می‌خواهد.

اکنون‌که آخرین تحقیقاتم را در مورد فلسفه شادی بازنگری می‌کنم، باوجوداینکه می‌توانم نمونه‌ی نهایی آن در حد چند واژه خلاصه کنم، ولی جایگاه این موضوع را در مقدمه‌ای مختصر و بدون در نظر گرفتن ارزش مفهومی آن، نمی‌دانم.

ممکن است در برهه‌ای از زمان، کلام دانش، مفهوم زندگی و شاید پاسخی که کتابداران بورخس در جست‌وجوی آن هستند( این قبیل موضوعات)، دغدغه‌ی ما شوند، اگر در مفهوم آن دقیق نشویم و در پی پرسش و پاسخ نرویم و به درک واضحی از علت و معلوم‌ها نرسیم، بی‌فایده و بدون کاربرد باقی می‌مانند؛ هدف جاناتان هیت از نگارش این کتاب، پیدا کردن تأثیر و ارتباط همین موضوع با زندگی است.

تشابه ارابه‌ران(روح) بر دو اسب(ذهن) از دید افلاطون | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

افلاطون در تشبیهی مشابه، خود(روح) را مانند ارابه‌ی دو اسبی می‌داند که بخش آرام و منطقی ذهن افسار را به‌دست دارد. ارابه‌ران افلاطون باید دو اسب را کنترل کند:

اسبی که در سمت راست قرار گرفته، اصیل و باهیبت است، و در جای خود با گردنی افراشته و خرامان و باوقار می‌تازد؛ او افتخارآفرین است؛ فروتنی و بردباری از دیگر صفات اوست؛ نیازی به تذکر ندارد و فقط گفته‌ها برای هدایتش کفایت می‌کنند.

درصورتی‌که اسب دیگر آشفته‌ای درهم‌وبرهم و هلاک است؛ همراهی وحشی و ژولیده که گوش‌هایش هیچ فرمانی را نمی‌شنود و به‌سختی به هدایت و تشر پاسخ می‌دهد.

از نظر افلاطون فقط بعضی احساسات و آرزوها کارآمد هستند(مثل علاقه به‌افتخار) و به ما کمک می‌کنند تا در مسیر درستی قرار بگیریم و سایر آن‌ها (مثل اشتها و شهوت جنسی) بیهوده‌اند. هدف آموزه‌های افلاطون تسلط بهتر ارابه‌ران(روح) بر دو اسب(ذهن) بوده است.

ذهن تفکیک شده از دید زیگموند فروید | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

زیگموند فروید نمونه‌ای مرتبط با این ایده را ارائه داد. طبق نظریه‌ی فروید، ذهن به سه قسمت تفکیک می‌شود:

خود (آگاهی و منطق)، فراخود (وجدانی که گاهی بیش‌ازحد پایبند به قانون‌های جامعه است) و نهاد (تمایل به لذت، لذت بسیار، زودتر بهتر از دیرتر).

برای تدریس نظریه‌های فروید، از تشبیه ذهن به‌عنوان اسب و کالسکه‌ران استفاده می‌کنیم، (ارابه‌ای ویکتوریایی) که کالسکه‌ران آن(روح) به‌سختی تلاش می‌کند اسب گرسنه، شهوت‌ران و سرکش(نهاد) را کنترل کند. درحالی‌که سورچی(فراخود) در صندلی عقب نشسته است و مدام به او خطاهایش را تذکر می‌دهد.

از نظر فروید، هدف از روان‌کاوی رهایی این وضعیت ترحم برانگیزِ روح به مدد قوی کردن ذهنمان است، که در نتیجه موجب می‌شود تا بر نهاد(تمایلاتمان) مسلط‌تر شویم و فراخود(وجدان) استقلال بیشتری داشته باشد.

ذهن در مقابل بدن

مثالی هست که می‌گوید: بدن، به‌طور مستقل، دارای عقل است؛ ولی فیلسوف فرانسوی، میشل دو مونتین ، حتی پا از این فراتر گذاشته و مدعی‌ست که هر بخش از بدن انسان احساس و اراده‌ای مخصوص به‌خود دارد.

در این راستا، بارزترین مثال از نظر وی استقلال آلت جنسی مردانه است؛ بنا به نظریه‌ی مونتین ما حق داریم سرکشی و اراده یا انفعال نا به هنگام این عضو را بپذیریم. عضوی که در موقعیت‌های نامناسب اعلام حضور می‌کند، و در زمان‌های درست و به‌جا ، هنگامی‌که بیش از هر زمان دیگه‌ای به آن نیازمندیم ما را ناتوان می‌گذارد؛ در واقع، این عضو به شکلی آشکار با اراده و عزم فرد رقابت می‌کند.

هم‌چنین مونتین به حالاتی اشاره می‌کند که در آن فرم صورت اشخاص به اندیشه‌های پنهانی آنان خیانت می‌کند، مثلاً: موها سیخ می‌شوند، قلب به تپش می‌افتد، زبان از تکلم باز می‌ماند و روده و ماهیچه‌های مخرج درگیر انقباض و انبساطات مستقل از خواست ما و حتی مغایر با آن می‌شوند.

اکنون، می‌دانیم که برخی از این تأثیرات ناشی از سیستم عصبی خودکار است. در اصل، شبکه‌ی اعصاب یکپارچه اندام‌ها و بخش‌های بدن انسان را کنترل می‌کند؛ شبکه‌ای که کاملاً مستقل از کنترل و اختیار ارادی انسان است.

ولی مورد آخر فهرست مونتین، روده، نشان‌دهنده‌ی فعالیت مغز دوم است. روده‌ی ما شبکه‌ی گسترده‌ای است که بیش از صد میلیون سلول عصبی دارد. این سلول‌ها محاسبه‌های لازم را برای پردازش مواد طبیعی غذا از مواد شیمیایی می‌کنند و استخراج آن را نیز به عهده دارند. این مغز شکمی مانند مرکز کنترلی منطقه‌ای است که فعالیت‌هایی که مغز خود را برای آن به‌زحمت نمی‌اندازد، انجام می دهد.

ممکن است انتظار داشته باشید این مغز شکمی، دستورها را از مغز سر دریافت کند و آنچه که بدان گفته شده است را انجام ‌دهد ولی مغز شکمی از استقلال بالایی دارا است و حتی درصورتی‌که عصبی که دو مغز را به یکدیگر مرتبط می‌سازد، قطع شود هم به کارکرد مناسب خود ادامه می‌دهد.

چپ در مقابل راست

مغز از دو نیم‌کره‌ی مجزا تشکیل شده که با دسته‌ای از سلول‌های عصبی و جسم پینه‌ای شکل، به یکدیگر متصل می‌شوند. همیشه حمله‌‌ی عصبی از نقطه‌ای در مغز شروع شده و به بافت‌های اطراف سرایت می‌کند.

اگر حمله‌ای از جسم پینه‌ای عبور کند، می‌تواند به‌کل مغز سرایت کرده و موجب بی‌هوشی و غش در فرد شود، به‌طوری‌که بی‌اختیار ناله کند. مغز در مواجهه با این حملات عصبی همچون فرمانده ارتشی می‌ماند که برای جلوگیری از عبور دشمن پل را منفجر می‌کند.

جسم پینه‌ای بزرگ‌ترین رشته عصبی کل بدن است و وظیفه‌ی مهمی به عهده دارد. در واقع این اعصاب رابط دو نیم‌کره‌ی مغز با یکدیگرند و در فعالیت آن‌ها همکاری می‌کنند.

نیم‌کره‌ی چپ مسئول زبان و تحلیل است و در بینایی و درک جزئیات توانا‌تر است. نیم‌کره‌ی راست هم در تحلیل و فرایند الگوها در فضا، از جمله شناسایی چهره، توانمند است. بر این اساس، دیدگاه‌های مشهور و ساده‌انگارانه‌ای درباره هنرمندان وجود دارد که آنان را «راست مغز» و دانشمندان را «چپ مغز» می‌داند.

این تفکیک‌های شدید ذهن ناشی از تقسیم و جدایی نادر مغز است. انسان‌های معمولی مغز جدا شده ندارند. بر این اساس، در علم روان‌شناسی تحقیق بر مغز تفکیک شده بسیار اهمیت داشته است، زیرا، به روشی متحیر کننده، اثبات کرده مغز اجتماعی از سازه‌کارهایست که هر یک از اجزایش مستقل فعالیت می‌کنند و حتی گاهی اهدافی متقابل دارند.

مطالعه مغز تفکیک شده، برای نگارش کتاب فلسفه شادی (The Happiness Hypothesis) بسیار مهم بود.

جدید و قدیم

مغز مهره‌داران هم مشابه این مثال رشد و توسعه‌ایی رو به پیشرفت داشته است. در ابتدا، مغزِ موجود تازه متولد شده فقط به سه رشته سلول عصبی متصل است: پسِ مغز(به ستون فقرات)، میان مغز و پیشاِ مغز که به اندام‌های حسی جلوی جاندار متصل است.

با گذر زمان و رشدِ اندام‌ها، کارایی بدن بیشتر شده و موجود رفتارهای پیچیده‌تری از خود بروز می‌دهد. بنابراین تغییرات، مغز قسمت جلوی بدن را که از ستون مهره‌ها فاصله دارد توسعه می‌دهد و پیشا از دیگر بخش‌ها گسترده‌تر می‌شود.

در گذشته، پیشا‌ی مغز پستاندارانِ تازه متولد شده، لایه بیرونی تازه‌ای می‌ساخت که شامل هیپوتالاموس (برای کنترل عوامل و محرکات)، هیپوکمپوس (مسئول حافظه) و آمیگدلا (محل دریافت احساسات و ارسال واکنشات) بود. این ساختار گاهی به‌عنوان سیستم لیمبیک (از واژه لاتین لیمبوس به‌معنای مرز یا حاشیه) خوانده می‌شود، زیرا بقیه مغز را چون مرزی در بر می‌گیرد.

تغییر ذهن | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

آنچه که ما امروز هستیم زاده‌ی فکر و اندیشه دیروزمان است و فکر امروزمان آینده زندگیمان را می‌سازد؛ در اصل زندگی ما آفریده ذهن ماست.

موضوع فوق مهم‌ترین دیدگاه در روان‌شناسی عمومی است. تأثیر اتفاقاتی که در جهان رخ می‌دهد بر انسان، تنها از طریق شرح و توضیح ما از آن‌هاست؛ بنابراین، اگر بتوانیم برداشت خود را کنترل کنیم، در واقع جهان را کنترل کنیم. پر فروش‌ترین کتاب(1944) در باب خودیاری نوشته‌ی دیل کارنگی هشت کلام پایانی اورلیوس است که کارنگی آن را هشت واژه متحول کننده زندگی می‌نامد. به تازگی نیز، در تلویزیون و اینترنت دکتر فیل (فیل مک گرو ) یکی از ده «قانون زندگی» خود را این چنین بیان می‌کند: « هیچ واقعیتی وجود ندارد، تنها پذیرش است». تأثیر کتاب‌های معرفی شده در سمینارهای خودیاری، اندکی فراتر از تأثیر سخنرانی و تحریک مردم است.

گرایش منفی | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

از نظر روان شناسان کلینیک بیماران به دو دسته تقسیم می‌شوند: افرادی که نیاز به انسجام و کنترل ذهن دارند و آن‌هایی که ذهنشان نیازمند آرامش و رهایی و فراغ بال است.

روان شناسان به دفعات دریافته‌اند واکنش و پاسخ ذهن انسان به مسایل منفی سریع‌تر، شدیدتر و مصرانه‌تر از نشان دادن عکس‌العمل به مسایل مشابه مثبت است. انسان نمی‌تواند در همه موارد نظر مثبتی داشته باشد، زیرا ذهن او آماده دریافت و نشان دادن واکنش به تهدیدها، خشونت‌ها و موانع است. طبق گفته‌ی بن فرانکلین: «ما به اندازه‌ی کوچک‌ترین بیماری حساس هستیم و تا حد برترین سلامتی‌ها نیستیم.»

سطح متوسط شادی

در حقیقت شادی یکی از موروثی‌ترین جنبه‌های شخصیت است. بررسی و مطالعه بر دوقلوها نشان می‌دهد بین 50% تا 80% سطح متوسط شادی مردم با گوناگونی ژن‌هایشان قابل توضیح است. اما باید در لحظه‌ی مشخصی شادی و افسردگی آنان بررسی شود، هم‌چنین باید

بهترین کتاب از حوزه علمی روانشناسی جهان

به چگونگی ارتباط حادثه‌های زندگی شخص با ویژگی‌ها و کنش‌های احساسی او توجه کرد تا قابل درک باشد.

سطح متوسط یا معمول شادی هر فرد «شکل احساسی» اوست(این «اثر» به احساس تجربه شده یا حس شده اشاره دارد). «شکل احساسی» نشانگر تعادل رفتاری در هر روز، قدرت بین سیستم دست‌یابی و سیستم دست کشیدن در فرد را نشان می‌دهد؛ این تعادل تنها از پیشانی شما قابل خوانده شدن است.

 

چگونه ذهنتان را تغییر دهید | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

یکی از آموزش‌های بین‌المللی روان‌شناسان که در همه‌ی دوران و فرهنگ‌ها وجود داشته است، مربوط به عمل ریاکارانه و دورویی انسان‌ها است، زیرا همواره در سرزنش‌ها و نقدهایمان فقط خودمان را به دردسر بیشتری می‌اندازیم.

به تازگی روان شناسان اجتماعی مکانیسمی را یافتند که منجر می‌شود ما بر اشتباهاتمان چشم بپوشیم. این یافته‌ها از لحاظ جنبه تأثیر اخلاقی بسیار آزاردهنده هستند؛ در حقیقت روان‌شناسان بزرگ‌ترین یقین‌های اخلاقی ما را به چالش کشیده‌اند، درحالی‌که این تأثیرها بار مثبت هم دارند و ما را از اخلاق‌گرایی مخرب، حق به جانب بودن و تفرقه اندازی دور و رها می‌کند.

حفظ ظاهر کنید | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

مفیدترین نوع ارتباط برای زندگی در محیط‌هایی متفاوت و گوناگون به مدت مدید، قبول همکاری با دیگران است؛ در همین حین نسبت به خطر تقلب نیز هوشیار باشید. شما در زندگی واقعی به آنچه دیگری انجام می‌دهد واکنش نشان نمی‌دهید، بلکه عکس‌العمل شما به برداشتتان از رفتار دیگران است. اگر زندگی زاده چیزی است که بدان فکر می‌کنید، پس چرا تمرکزتان را معطوف به تلاش برای قانع کردن دیگران نمی‌کنید تا باور کنند شما همکاری با ارزش و قابل اعتمادید؟

نیکولو ماکیاولی که نامش به‌معنای سنگ شیادی و استفاده بی‌اخلاقانه از قدرت است، 500 سال پیش این‌گونه نوشته است: «بیشتر انسان‌ها خشنودی ظاهری دارند، انگار که حقیقی است و معمولاً بیشتر تحت تأثیر چیزهایی قرار می‌گیرند که به نظر می‌رسند، نه آن‌چه که واقعیت است».

انتخاب‌های ذاتی مانند سیاست، بر اصل بقای سازگارترین‌‌ها استوارند و نتیجه‌ی بسیاری از تحقیقات نشان می‌دهد بشر تکامل یافته تا بازی زندگی را به دوش ماکیاولی انجام دهد.

گونه ماکیاولیایی استراتژی «های و هوی» این است که هر آنچه که در توانتان است برای کسب وجهه‌ایی قابل اعتماد ولی هوشیار به کار ببرید، حال واقعیت هر چه که باشد.

ساده‌ترین راه کسب وجهه منصفانه و عادل این است که واقعاً عادل باشید، ولی گاه زندگی و سنجش‌های روان‌شناسی ما را ناگزیر می‌کنند بین ظاهر و واقعیت یکی را انتخاب کنیم.

جست وجوی شادی | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

اگر پول و قدرت می‌توانست شادی را بخرد، نویسنده کتاب «جامعه بن داوود» بسیار سرمست و شاد بود. این کتاب روایت پادشاهی در اورشلیم است که به زندگی خود و جست‌وجویش برای شادی و معنای آن، نگاهی دوباره می‌اندازد. او سعی می‌کند با جست‌وجوی شادی به وسیله‌ی دارایی و ثروتش، «سنجشی از شادی» داشته باشد:

لذت؛ خوشحالی آنی | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

لذت به‌دست آوردن خواسته‌ها، معمولاً بسیار سریع و گذرا است. شما رؤیای ترجیح مقام دارید، می‌خواهید در دانشگاهی خوب تحصیل کنید یا پروژه‌ایی بزرگ را کامل کنید. همه‌ی ساعت‌های خود را تلاش می‌کنید.

شاید با این تصور که وقتی به هدفتان برسید چه قدر خوشحال خواهید شد، سپس موفق می‌شوید و اگر خوش اقبال باشید یک ساعت یا شاید یک روز شاد و خوشحال هستید، به خصوص اگر موفقیتتان غیرمنتظره باشد و در لحظه‌ای ناب باشد از آن باخبر شوید (مانند دریافت نامه).

ولی معمولاً هیچ شادی و لذتی را تجربه نمی‌کنید مگر هنگامی‌که موفقیت قابل انتظار است و برخی رخدادهای نهایی آنچه که در نهایت انتظار داشته‌اید را تأیید می‌کند. بیشتر احساس رهایی می‌کنید، لذت تمام شدن و آسوده شدن. در چنین شرایطی به ندرت فکر می‌کنم « ایول، عالیه!» بلکه فکرم این گونه است «خب، حالا باید چی کار کنم؟»

به نظر می‌رسد پاسخ کمی شورو شوق من بسته به معمولی بودن موفقیتم دارد و از نظر تکاملی نیز منطقی است. هرگاه جانوران فعالیتی می‌کنند که علاقه و لذت تکاملی آنان را ارتقا می‌دهد و یا موجب پیشبرد آن‌ها در بازی زندگی می‌شود، مقداری دوپامین، انتقال دهنده عصبی لذت، را تجربه می کنند.

تقویت کننده انگیزه های بهتر

غذا و آمیزش جنسی لذت بخش است و این لذت(به بیان رفتار شناسان) تقویت کننده انگیزه تلاش‌های بعدی برای یافتن آن‌هاست، ولی مسأله برای انسان‌ها پیچیده‌تر می‌شود. همواره انسان احساس می‌کند که با رسیدن به رتبه‌ای بالا و وجهه‌ای خوب، ایجاد رابطه‌ای دوستانه، یافتن شریکی(یا شریکان)خوب، جمع کردن دارایی و تربیت فرزندان برای موفقیت در این بازی، بازی زندگی را می‌برد.

بنابراین ممکن است تصور کنید مقدارهای بسیار متعددی از دوپامین را در رسیدن به هر هدف دریافت می‌کنیم، ولی نکته‌ایی درباره این تقویت وجود دارد: این اثر هنگامی خوب عمل می کند که فقط چند ثانیه، نه چند دقیقه یا چند ساعت، پس از رفتار رخ دهد. سعی کنید سگ خود را با دادن تکه گوشتی پس از گذشت 10 دقیقه از رفتار خوبش، تربیت کنید، خواهید دید که راه ممکنی نیست.

راه به دست آوردن شادی | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

در دهه 1990، دو یافته بزرگ پژوهش‌های شادی(رابطه قوی با ژن‌ها و رابطه ضعیف با محیط) برای جامعه روان‌شناسی مضراتی داشت، زیرا آن‌ها نه فقط بر شادی بلکه بیشتر جنبه‌های شخصیتی اعمال می‌شوند.

روان‌شناسان از زمان فروید گرایشی دینی به سوی این ایده داشته‌اند که شخصیت در گام نخست با شرایط و محیط کودکی شکل می‌گیرد. این اصل تعیین‌کننده بود و شواهد آن تقریباً شامل همه رابطه‌ها و هم‌بستگی، معمولاً موردهای کوچک، بین آن چه پدر و مادرها می گذرد و چگونگی فرزندانشان بود. هرکسی که تصور می‌کرد این روابط به دلیل ژن‌ها است به یک تقلیل‌گرا تبدیل می‌شد.

شاید تنها راه به‌دست آوردن شادی این است که درون فرد تغییر کند،(برای مثال با مراقبه، فلوکستین یا شناخت درمانی) تا این که محیطش عوض شود.

آیا ژن ها سطح شادی را مشخص می کنند؟

معمولاً ژن‌ها به محیط حساسند. هر فردی سطح شادی مشخصی دارد ولی اکنون به نظر می‌رسد چندان شبیه نقطه‌ایی قطعی نیست، بلکه بازده و توزیعی احتمالی است. این مسأله که شما در اوج بازه شادی باشید یا فرد آن به عامل‌های بسیاری بستگی دارد که بودا و اپیکتتوس آن را خارجی می‌دانند.

فرمول شادی | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌های روان‌شناسی مثبت‌گرا همان چیزی است که لیوباموسکی، شلدون، اشکاده و سلیگمن آن را «فرمول شادی» نامیده‌اند:

H=S+C+V
سطح شادی که شما تجربه می‌کنید(H)
با جمع نقطه تعیین شده زیستی(S)
شرایط زندگی شما(C)
و فعالیت‌های اختیاری شما(V) تعیین می‌شود.
چالش روان‌شناسی مثبت‌گرا یافتن راهی علمی برای تعیین دقیق این واقعیت است که کدام C و V می تواند H را به اوج بازه شما برساند.

دیدگاه کاملاً زیست شناختی فلسفه شادی عنوان می کند H=S و VوC اهمیتی ندارند ولی ما باید اعتبار V را به بودا و اپیکتتوس دهیم، زیرا بودا «راه اصیل هشتگانه» را تجویز نموده است(شامل مراقبه و اندیشه درست) و اپیکتتوس نیز راه¬های اندیشه برای بی-تفاوتی(بی‌احساسی ) نسبت به عامل های خارجی را توصیه کرده است.

بنابراین برای سنجیدن بینش خردمندان باید این فلسفه را بیازماییم: H=S+V و V فعالیت اختیاری یا ارادی است که موجب پذیرش و ضعیف شدن وابستگی احساسی می‌شود. اگر شرایط اهمیت بسیاری داشته باشند و اگر فعالیت-های اختیاری‌ایی وجود داشته باشد که هدفشان عدم وابستگی نباشد، فلسفه شادی بودا و اپیکتتوس اشتباه بوده و انسان ها به ندرت به جست‌وجوی درون خود، توصیه می شوند.

مشخص شد که واقعاً شرایط خارجی(c) وجود دارد که دارای اهمیت هستند. تغییرهاتی هستند که کاملاً از اصل تطابق تأثیر نمی گیرند و ممکن است شما را برای مدت طولانی‌تری و همیشگی شادتر کنند. ممکن است ارزش عطش را برای رسیدن به آن‌ها داشته باشند.

شادی از میان می‌آید | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

به گفته ی اوپانیشاد آن‌کس که همه‌ی موجودات را درون خود می‌بینید و خود را در درون همه‌ی موجودات، از تمامی ترس‌ها فارغ است… خردمندی که این یگانگی بزرگ را می‌بیند و خود به همه‌ی موجودات بدل شده است، دیگر وهم و اندوهی برای او باقی خواهد ماند؟

فلسفه‌ی مدرن از فقدان درک عمیقی درباره‌ی طبیعت انسانی رنج می‌برد. فیلسوفان دوران باستان معمولاً، همان‌طور که در این کتاب نشان داده شد، روان‌شناسان خوبی بودند؛ ولی هنگامی‌که فلسفه‌ی نوین خود را وقف مطالعه‌ی منطق و عقلانیت کردند آهسته آهسته علاقه‌شان را به روان‌شناسی ازدست دادند و ارتباطشان با طبیعت پر احساس و وابسته به شواهد زندگی انسان کمرنگ شد.

غیرممکن است که بتوان «معنای زندگی» را به‌طور انتزاعی یا عمومی برای موجودی خیالی یا کاملاً عقلانی بررسی کرد؟ تنها موجودی چون ما، با ساختار ذهنی و احساسی پیچیده‌ای که داریم، می‌تواند به‌معنای زندگی بیندیشد. (فلسفه در سال‌های اخیر بیشتر به روان‌شناسی و احساس گرایش یافته است.)

معنای زندگی چیست؟

زندگی بیست‌ویک معنا دارد؛ از جمله، «ویژگی تفکیک موجودی زنده و کاربردی از جسمی بی‌جان و ماده‌ای که کاملاً شیمیایی» است و «فاصله‌ی بین تولد و مرگ». نه، این‌ها اصلاً پاسخ‌های درستی نیستند. ما معنای واژه «زندگی» را نمی‌خواهیم، معنای خود زندگی را می‌‌خواهیم.

نوع دیگر یافتن معنا یافتن نماد یا جایگزین است. اگر در خواب زیرزمینی را جست‌وجو کنید و دری مخفی به سردابه بیابید، احتمالاً می‌پرسید «معنای سردابه چیست؟» کارل یانگ، روان‌شناس، چنین خوابی دید و نتیجه گرفت معنای سردابه، آنچه به‌طور نمادین نشان می‌دهد، ناخودآگاه جمعی است؛ دیدگاه‌های ژرفی که همه‌ی مردم بدان باور دارند، ولی این راه نیز بن‌بست است. زندگی نماد و نشانه‌ی چیزی نیست یا چیزی را به‌تصویر نمی‌کشد. این خود زندگی‌است که می‌‌خواهیم آن را درک کنیم.

نوع سوم پرسش ما درباره‌ی معنا بیان درخواست ‌است برای کمک در درک آن چیز؛ یعنی، آنچه نشئت‌گرفته از کارهای دیگران و باورهایشان است. تصور کنید نیم‌ساعت بعد از شروع فیلمی به تماشای آن می‌روید و مجبورید نیم‌ساعت قبل از پایان آن نیز سینما را ترک کنید.

بعدتر با دوستی که این فیلم را کامل دیده‌ است حرف می‌زنید و از او می‌پرسید: «معنی چشمک اون مرد موفرفری به اون بچه چی بود؟» شما می‌دانید که این کار در فیلم معنای خاصی داشته است و گمان می‌کنید باید واقعیت‌هایی را بدانید تا آن کار را درک کنید. ممکن است رابطه‌ای بین این دو شخصیت در صحنه‌های اولیه‌ی فیلم نشان داده شده باشد؟ پرسیدن «معنی آن چشمک چه بود؟» یعنی «باید چه چیزی را بدانم تا آن چشمک را درک کنم؟»

خُب، حالا داریم پیشرفت می‌کنیم؛ زیرا زندگی بسیار شبیه فیلمی‌است که خیلی وقت پیش شروع شده و ما مجبوریم قبل از به‌سرانجام‌رسیدن داستان از تماشای آن دست بکشیم. در حقیقت، ما می‌دانیم دقیقاً چه چیز را باید بدانیم؛ برای همین نمی‌توانیم پرسش خوبی طرح کنیم.

برای داشتن زندگی‌ای خوب، شاد؛ رو به تعالی و معنادار چه کار می‌توانید بکنید؟

پاسخ پرسش هدف درون زندگی چیست؟ من معتقدم این پاسخ تنها با درک خودمان، موجودی تفکیک شده به‌دست می‌آید.

ما با گزینش فردی شکل گرفته‌ایم که ما را به موجودی خودخواه در تکاپوی یافتن منابع، لذت و رتبه و وجهه تبدیل می‌کند و با گزینش گروهی به موجوداتی چون زنبوران که در انتظار فدا کردن خود برای دیگران بدل شده‌ایم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که به عشق و وابستگی نیاز داریم و موجوداتی صنعتی هستیم که نیاز به اثر گذاری و توان رسیدن به دلبستگی حیاتی در کارمان داریم.

هدف زندگی چیست؟ | کتاب فلسفه شادی | انتشارات هورمزد

با توجه به بینش باستانی و دانش نوین می‌توانیم پاسخ‌هایی برای هدف درون زندگی بیابیم.

نسخه نهایی فلسفه شادی می‌گوید شادی از میان بر می‌آید. شادی چیزی نیست که به‌طور مستقیم پیدا شود. تهیه شود یا بدان برسید.

شما باید شرایط درست را محیا کنید و سپس صبر کنید برخی از این شرایط درون شما هستند مانند انسجام بخش‌ها و سطح‌های شخصیتشان و برخی دیگر نیاز به ارتباط با چیزهایی غیر از شما دارند؛ مانند گیاهان که برای رشد نیاز به خورشید، آب و خاک مناسب دارند، انسان‌ها نیز به عشق، کار و ارتباط با چیزی بزرگ‌تر دارند.

ایجاد رابطه درست خود با دیگران، خود و کارتان و خود و چیزی فراتر از خود ارزش داشتن عطشی پر تب و تاب را دارد. اگر این روابط را به درستی شکل دهید، معنا و هدف را خواهید یافت.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در حال بارگذاری ...