کتاب مهارت های استادی| چگونه قدرتمند شویم

رابرت گرین در کتاب مهارت های استادی چه هدفی را دنبال می‌کند؟

رابرت گرین نویسنده کتاب مهارت های استادی؛ راهنمای شما برای تغییر مکان از سطوح پایین‌تر به بالاترین سطح بوده است. این کتاب به شما کمک خواهد کرد تا وارد اولین مرحله شوید، امور مهم زندگی یا شغلتان را دریابید و سطوح متوالی موفقیت را به‌‌طور کامل پشت سر بگذارید.

بر اساس توصیه‌های این کتاب می‎توانید به کامل‌‌ترین شکل، دورۀ آموزشی را بگذرانید. مشاهده و آموختن، استراتژی‌های گوناگونی دارد که شما را دائماً در بهترین شرایط نگه خواهند داشت؛ مثلاً اینکه چگونه مشاوران کاملی بیابیم، چگونه کدهای نانوشتۀ سیاست‌های رفتاری را رمزگشایی کنیم، چگونه هوش اجتماعی‌مان را پرورش دهیم و در آخر، چطور بفهمیم زمان آموزشمان به پایان رسیده است تا آنگاه به سمت خودمان بازگردیم و حالت فعال/خلاق را درونمان نهادینه کنیم.

برای اینکه ذهنتان سیال بماند و قابلیت سازگاری خود را حفظ کند، استفاده از استراتژی‌های مربوط به حل مسائل خلاقیت مناسب هستند. آن‌ها چگونگی رسیدن به سطوح بالاتر هوش و حس ناخودآگاه را به شما نشان خواهند داد. همچنین، به شما یاد خواهند داد چگونه با حس اجتناب‌‌ناپذیر حسادت که در مسیر شما ظاهر می‌شود، کنار بیایید. قدرت این استراتژی همگام با مهارت وارد می‌شود و نشان می‌دهد چگونه در حس و حال الهام غیبی مرتبط با علاقه‌‌مندی‌هایتان قرار بگیرید. این قدرت سرانجام شما را وارد وادی فلسفه و طریقۀ تفکر می‌کند و طی‌کردن این مسیر را برایتان آسان‌‌تر می‌سازد.

ایده‌های کتاب مهارت های استادی بر اساس تحقیقات وسیع در حوزه‌های علوم اعصاب و علوم ادراکی، مطالعات دربارۀ خلاقیت و بر پایۀ زندگی‌‌نامه‌های بزرگ‌‌ترین استادان تاریخ شکل گرفته‌اند؛ افرادی مانند لئوناردو داوینچی، ها کوین، بنجامین، فرانکلین، ولفگانگ آمادئوس موتزارت، یوهان ولفگانگ فون گوته، جان کیتس، میشل فارادی، چارلز داروین، توماس ادیسون، آلبرت اینشتین، هنری، فورد، مارسلف پروست، بوک مینستر فولر، جان کولترین و گلن گلد.
بر اساس داستان‌های مهارت های استادی آن‌ها درمی‌یابیم که مهارت چگونه با زمانه تطبیق پیدا می‌کند و می‌تواند نیروی عظیمی را برایمان به ارمغان آورد.

در فصل های کتاب مهارت های استادی مسیر را برایمان واضح می کند

ساختار کسب مهارت ساده است. در 6 فصل این کتاب، حرکت مستقیم در مسیر پیشرفت تا رسیدن به مهارت روشن می‎شود:

فصل یک: نقطۀ شروع است از کشف حرفه و شغلتان گرفته تا وظیفۀ مهم زندگی‌تان.

فصل‌های دو، سه و چهار: دربارۀ انواع عناصر مربوط به دوران دانش‌‌اندوزی بحث می‌کنند که شامل مهارت‌های آموختن، کار با مشاوران و کسب هوش اجتماعی است.
فصل پنج: به حالت فعال/خلاق اختصاص داده شده است.
و فصل شش: به هدف نهایی، یعنی مهارت، می‌پردازد.
داستان‌های تاریخیِ اشاره‎شده در هرکدام از این فصل‌ها، دربردارندۀ مقصود کلی همان فصل است.

در بخش پیوست، کلیدهای مهارت ‎حاوی جزئیاتی در خصوص تحلیل و موشکافی حالت‌های پیچیده و مبهم ارائه شده‎اند؛ این ایده‌های خاص به چگونگی استفاده از دانشمان در این چرخه اختصاص دارند. در نهایت، این بخش وضعیت ذهنی لازم را برای به ظهور رساندن کامل این ایده‌ها نشان می‌دهد.

کلیدهای بعدی، بخش‌هایی حاوی جزئیات مربوط به استراتژی‌های مهارت‌های قدیم و جدید هستند. این مهارت‌ها به روش‌های مختلف ارائه می‌شوند و طوری طراحی شده‌اند که دربارۀ کاربرد تجربی ایده‌ها در کتاب، ادراک وسیع‌تری به شما بدهند و راه رسیدن به مهارت را روشن سازند. آن‎ها همچنین نشان می‌دهند که چگونه و تا چه حد آسان می‌توان به مهارت دست یافت.

داستان تمام استادان معاصر و نیز برخی قدیمی‌ها در چندین فصل ادامه خواهد داشت. در بعضی جاها، به‌‌صورت محدود، اطلاعات مربوط به زندگی‌نامه‌ها تکرار می‌شود تا آنچه برایشان اتفاق افتاده، دوباره بررسی شود.‌
سرانجام، شما نباید به این فرایند به چشم حرکت طولی در راستای سطوح هوش بنگرید و تصور کنید که اگر تا انتهای بعضی مسیرهای شناخته‌شده بروید، به مهارت دست پیدا خواهید کرد. تمام زندگی شما تا وقتی‏که بتوانید مهارت‌های آموخته‌ را به‌کار ببرید، تا حدودی دورۀ دانش‌‌اندوزی محسوب می‏شود.

هر اتفاقی که برای شما بیفتد، اگر به آن توجه کنید، شکلی از آموزش تلقی می‌شود. خلاقیت به‌‌دست‎آمده حین مسیر کسب مهارت باید به طور مرتب، تازه و به‌روز شود تا ذهنتان همیشه فعال بماند.

وقتی تغییرات به‌‌وجود‌‌آمده در این چرخه شما را وادار کند که با شرایط و مسیر سازگار شوید، لازم است در دانش مربوط به شغلتان بازنگری کنید. از این رو، در جریان حرکت به‌سوی مهارت، ذهنتان را به‌ سمت واقعیتِ زندگی خود معطوف کنید.

هر چیز ارزنده‌ای، پیوسته در تغییر و حرکت است. هنگام استراحت اگر به ذهنتان خطور کرد که به سطح سزاوار خود رسیده‌اید، بدانید بخشی از مغزتان به حالتی از فساد مبتلا شده است. در این حالت، هرآنچه به‌‌سختی به دست آورده‌اید و هرآنچه داشته‌اید، از دست داده‌اید. قدرت و هوش به‌گونه‌ای ‌‌است که باید مرتباً بازبینی شود، وگرنه به‌‌سرعت از دست می‌رود.

آیا دربارۀ هدیه‌ای بزرگ، یعنی استعدادهای غریزی فکر کرده‌اید؟ هرکسی که ذره‌ای از این هدیه در اختیار داشته باشد، می‌تواند شخصی بزرگ قلمداد شود. اشخاص بزرگی که صاحب این هدیه بودند، با پشتکار به نوابغ تبدیل شدند؛ همان‌‌گونه که ما هم می‌توانستیم نابغه شویم.

دربارۀ قانون پنجاهم بیشتر بدانیم: پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز رابرت گرین؛ در این کتاب تلاش می‌کند اسطوره‌ای معاصر (فیفتی سنت) را به مخاطب خود معرفی کند و به وی یادآور سازد که همواره از دل سختی‌ها می‌توان راهی تازه به بیرون یافت.

دوشاه کلید برای کسب مهارت های استادی

1. باید به تلاشتان برای رسیدن به مهارت، به دیدۀ امری بی‌‌نهایت ضروری و مثبت نگاه کنید. جهان سرشار از معماست. بسیاری از این معماها به خلقت ما مربوط هستند و برای کشف آن‌ها نیرو و خلاقیت فراوانی لازم است. ما به نوع ژن‌ها، فناوری و نیروهای جادویی وابسته نیستیم و اگر زیبا و سالم باشیم، این زیبایی و سلامتی نمی‌توانند ما را حفظ کنند.

در حقیقت، ما فقط برای اداره‌کردن امور عملی به این انرژی احتیاج نداریم؛ وضع قوانین حقوقی تازه و اصولی که متناسب با موقعیت‌های متغیر زندگی‌مان عوض می‌شوند نیز مستلزم برخورداری از چنین نیرویی است. ما یا باید دنیای خاص خودمان را بسازیم یا اینکه از بی‌‌حالی خواهیم مرد. باید راهمان را به‌سوی داشتنِ رؤیای مهارت پیدا کنیم؛ همان رؤیایی که در درون ما از میلیون‌ها سال پیش تعریف شده است.

هدف از کسب مهارت، تسلط بر طبیعت یا بر دیگران نیست، بلکه هدف، تصمیم‌‌گیری دربارۀ آیندۀ خودمان است. وضعیت تمسخر‌‌آمیز بی‌‌ارادگی، به‌هیچ‌وجه خوشایند یا خیال‌‌انگیز نیست، بلکه برعکس، رقت‌‌آور و مخرب است.

شما به وجود آمده‌اید تا ثابت کنید می‌توانید به جایگاه فردی متخصص در دنیای مدرن دست یابید. شما در مهم‌ترین انگیزۀ دنیا مشارکت کرده‌اید: «ابقا و پیشرفت نسل بشر در زمان رکود فکری.»

2. شما باید خودتان را به ادامه‌دادن مسیر متقاعد کنید. مردم آن چیزی را از فعالیت مغزشان کسب می‌کنند که همۀ عمرشان به آن شوق و تمایل داشته‌‌اند. با وجود تأکید بر توصیفات ژنتیکی دربارۀ رفتارمان، کشفیات اخیر در علم عصب‌‌شناسی، باورهای قدیمی را از بین برده‌‌اند. طبق یافته‌های جدید، مغز، اساساً قالب‌بندی شده است. بر اساس تحقیقات دانشمندان، در حقیقت، مغز را می‌توان کاملاً شکل داد. چگونه افکارمان برای چشم‌‌اندازهای روحمان تصمیم می‌گیرند؟

باید تلاش کنید تا دریابید چه‌اندازه می‌توانید قدرت مدیریت اتفاقات زندگی را افزایش دهید و نوع تفکرتان را به آن خلق کنید. شما نه با استفاده از داروهای شیمیایی و مخدر، بلکه با عمل و پشتکار و با بازکردن گره‎های محکم و سفت مغز می‌توانید پیش‌‌قراولان کسانی شوید که روش شکستن محدودیت‌های انسان را با مهار ذهن کشف کرده‌‌اند.

در بسیاری از مسیرها حرکت از یک سطح هوشی به سطح هوشی دیگر، شاید نوعی انتقال تشریفاتی محسوب ‌شود. همان‌‌طور که پیش می‌روید، ایده‌ها و چشم‌اندازهای کهنه را دور بیندازید.

شما نیروی جدید گره‌‌گشایی دارید و برای مشاهدۀ دنیا به سطح بالاتری ارتقا یافته‎اید. به مهارت، به‌مثابه اسباب معمولی نگاه کنید که در سراسر این فرایند تغییرپذیر راهنمای شماست.