♣
بازی برندهها ۱: برندهها بُرد میخواهند و بازندهها نباختن؛ برندهها میجنگند و در راه رسیدن به رؤیاهایشان، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند و بازندهها گوشهای مینشینند و آرزوی روزهای خوب و رؤیاهای شیرین را مرور میکنند. برندهها روی یک چیز متمــــرکز میشوند و بازندهها روی همهچیــــز؛ برندهها آنقـــــدر روی یکچیزشـــــان متمــــرکز میشوند که به همهچیز میرسند و بازندهها آنقدر روی همهچیز تمرکز میکنند که به هیچچیز نمیرسند… این کتاب مجموعهایست از آموزشهای یک هویت «همیشهآگاه» به نام آبراهام؛ و کمک میکند به آرزوهایتان برسید و زندگی شاد و رضایتبخشی داشته باشید، که لایق آن هستید.
بازی برندهها ۲: برندهها اراده میکنند و بازندهها آرزو؛ گاهی آنقدر آرزوها روی هم تلمبار میشوند که هرگز فرصت رسیـــدگی به هیچکدام پیش نمیآید؛ این بازی بازندههـــــاست؛ ولی برنـدههــا اراده میکنند؛ اراده میکنند و در این راه میجنگند و شجاعانه پیش میروند تا به خواستههایشان جامهی عمل بپوشانند. این کتاب به ما میگوید که چرا افرادی چون گاندی، انیشتین و مارتین لوترکینگ در زندگیشان موفق هستند، درحالیکه افراد دیگری که ممکن است به همان اندازه باتجربه، بااستعداد و سختکوش باشند، هیچگاه از موفقیت بهـــرهای نمیبرند؛ بهعبـارتدیگر چــرا برخی از افراد همیشه برنده هستند اما برخی دیگر بازنده.
بازی برندهها ۳: جلد سوم مجموعه کتابهای «بازی برندهها» با نام «ابَرافراد، ابَرتیمها و ابَرسازمانها» نقشهی راهنمایی را در اختیار ما قرار میدهد که بر اساس آن میتوان کمپانی، سازمان یا تیم دلخواه را ایجاد کرد. این کتاب به ما کمک میکند که کارمندان بااستعداد را جذب کنیم، تواناییهای آنها را شناسایی کنیم و به ما راهی را ارائه میکند تا بر این تواناییها مدیریت داشته باشیم و آن تواناییها را برای پیشرفت کار، ارتقاء دهیم. این کار تنها راه مهم و کارگشا برای مدیریت بر افراد در طی هزارهی اخیر است. نویسندگان کتاب معتقدند باید بهجای نقاط ضعف، بر نقاط قوت تاکید میکند.
بازی برندهها ۴: برندههـــــابا تـــــرس آغـــــــاز میشـــــوند و ترس، بازندهها را به پایان میرساند؛ بازندهها از آغازها و پایانها میترسند، از تغییرات و یکنواختیها میهـــــــراســــــــند، شکســـتهــــــا آنـان را از پای در میآورد؛ ولی برندههاهمچنان که میترسند، آغاز میکنند، ادامه میدهند، بر ترسهایشان غلبه میکنند و در نهایت پیروز میشوند.در این کتاب، سوزان جفرز به ما میگوید که:چگونه اشتباه کردن یا تصمیم خطا گرفتن میتواند غیر ممکن شود. چگونه میتوانید از دست برنامهریزیهای منفی خلاص شوید.چگونه فریب خوردن غیر ممکن میشود. چگونه میتوانید به همه شرایط زندگیتان بله بگویید. چگونه میتوانید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید.
بازی برندهها ۵: برندهها کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به بلندترین اهداف انتخاب میکنند و بازندهها، بلندترین مسیرها را برای رسیدن به ناچیزترین خواستهها… برندهها همه چیز را میسنجند؛ همهی راهها را بررسی میکنند و آنگاه خط مستقیمی را کشف میکنند که آنها را به هدف میرساند و بازندهها، هزار منحنی را میروند و هدف دور و دورتر میشوند… در کتاب پنجم از مجموعه کتابهای «بازی برندهها» مارک جوینر با نگاهی کاملاً متفاوت از آنچه تا امروز خوانده و یا تجربهکردهایم طرحی را پایهگذاری میکند که در آن، کوتاهترین مسیرها را برایمان ترسیم نموده و راه موفقیت را نشان میدهد.
بازی برندهها ۶: برندهها با سختی سرسختتر میشوند و بازندهها بدبختتر؛ برندهها میدان را خالی نمیکنند، کم نمیآورند، تسلیم نمیشوند و بنای زندگی را بر جنگیدن میگذارند؛ آنقدر میجنگند تا همهی موانع را از سر راه بردارند. آنها یک قانون ثابت دارند: «هیچ چیز غیرممکن نیست»؛ و با «نه شنیدن» از خواستههایشان پا پس نمیکشند؛ با زمین خوردن، دست از تلاش بر نمیدارند، با شکـــست، شـــــکست نمیخــــــورند؛ و آغـاز میشوند ؛ و در نهایت پیروزی حاصل همهی سرسختی آنان خواهد بود. این کتاب، حکایتی است از سرسختیها و آنقدر سرسختی تا سختیها رنگ میبازند…
بازی برندهها ۷: برندهها فرصتها را میسازند و بازندهها فرصتها را میسوزانند… برندهها هر فرصتی را غنیمت میشمرند؛ در زمان مناسب در مکان مناسب، فرصت مناسب را میقاپند… برندهها منتظر فرصتها نمینشینند؛ آنها فرصتها را خلق میکنند؛ و بازندهها همهی عمر، فرصتِ مناسب را انتظار میکشند؛ آنقدر انتظار میکشند تا همهی فرصتها یکی پس از دیگری، در مقابل چشمان حیرتزدهشان از دست میروند؛ و آنگاه افسوس میخورند که چرا چنین فرصتی در اختیار من نبود؛ و فرصتهای زیاد را نمیبینند؛ و پیــــر میشــــوند و فرســــوده میشوند و در حسرتِ فرصتی که هرگز فرصتش پیش نیامده بود، میمیرند.
بازی برندهها ۸: مسئلهای وجود دارد که برای هر فرد یا در هر حیطه از ارتباطات مثل گروه، خانواده، سازمان، ملت، اقتصاد و تمدن در سراسر دنیا مطرح است. چیزی که اگر حذف شود، منجر به تخریب قویترین دولتها، موفقترین تجارتها، پیشرفتهترین اقتصادها، پرنفوذترین رهبرها، محکمترین روابط دوستانه، نیرومندترین شخصیتها و عمیقترین عشقها میشود. به عبارت دیگر این مسئله اگر گسترش یافته و تقویت شود دارای پتانسیل ایجاد موفقیتهای دائمی و کامیابی در زمینههای مختلف زندگی است با این حال هنوز شناختمان از آن اندک است و آن را دستکم گرفتهایم؛ و آن چیزی نیست جز اعتماد!