کتاب «درود بر خودم!» | بر اساس اصول جک کنفیلد
ترجمه و تألیف: جلال طحان
ناشر: هورمزد
نوبت چاپ: هفدهم
ترجمه و تألیف: جلال طحان
ناشر: هورمزد
نوبت چاپ: هفدهم
مقدمه ۱۵
این کتاب را چگونه بخوانیم؟. ۱۶
بخش نخست: پایه و اساس موفقیت
اصل اول، مسئولیت ۱۰۰درصد زندگی خود را بر عهده بگیرید.. ۱۸
از مقصر شمردن دیگران دست بردارید. ۲۳
باید از گله و شکایت دست بردارید. ۲۴
هشدارهای زردرنگ… ۲۶
زندگی راحتتر میشود. ۲۶
اصل دوم، مشخص کنید چرا اینجا هستید. ۲۹
اصل سوم، حال تصمیم بگیرید چه میخواهید. ۳۱
با رؤیاهای دیگران زندگی نکنید. ۳۱
کسانی به اوج میرسند که رؤیاهای بزرگتری دارند. ۳۲
آیندهی خود را از روی آینده خلق کنید، نه از روی گذشته. ۳۳
اصل چهارم، باور کنید امکانپذیر است!. ۳۵
اصل پنجم، باور داشتن خود یک نگرش است… ۳۷
تصور نکنید به مدرک دانشگاهی نیاز دارید. ۳۹
اصل ششم، خوشبین باشید و مخالفِ بدبینی.. ۴۱
اصل هفتم، قدرتِ تعیین هدف را افزایش دهید. ۴۳
سرسخت باشید. ۴۴
اصل هشتم، راز پیشرفت… ۴۷
اصل نهم، موفقیت کلید دارد. ۴۹
اصل دهم، ترمز دستی را خلاص کنید. ۵۱
از منطقهی امن خود بیرون بیایید. ۵۱
داستان فیل و طناب.. ۵۱
تکرار تجربههای پیشین را متوقف کنید. ۵۳
اصل یازدهم، آنچه را میخواهید، ببینید و بهدست آورید. ۵۷
روش تصویرسازی آیندهی شما. ۵۸
اصل دوازدهم، طوری رفتار کنید که گویی شکست امری محال است… ۶۱
اصل سیزدهم، اقدام کنید. ۶۳
اگر کِشتی شما برنگشت، آنقدر شنا کنید تا به آن برسید.. ۶۳
افراد موفق برای اقدامکردن تعصب بهخرج میدهند.. ۶۴
اقدام کنید، اقدام کنید، اقدام کنید … تا به رضایت برسید. ۶۴
شکست بخور، ولی پیش برو!. ۶۴
اصل چهاردهم، «نمیتوانید تنها با خیرهشدن به آب، از دریا بگذرید»تاگور. ۶۵
اصل پانزدهم، ترس را احساس نکنید و در هر صورت آن را از سر بگذرانید.. ۶۷
چرا ایناندازه میترسیم؟. ۶۸
باید مشتاق باشید که ترس را احساس کنید. ۶۸
تجربههای خیالی به واقعیت میپیوندند. ۷۰
دل بـه دریا بزنید. ۷۲
اشتیاق زیاد، وابستگی اندک.. ۷۳
اصل شانزدهم، خواهان پرداخت بهای آنچه میخواهید باشید. ۷۵
تمرین، تمرین، تمرین.. ۷۵
اصل هفدهم، درخواست کردن. ۷۹
اصل هجدهم، جواب رد را نپذیرید. ۸۱
فقط بگو «بعدی». ۸۱
اصل نوزدهم، از بازخورد بـه نفع خودتان استفاده کنید. ۸۵
مایل باشید بپرسید. ۸۷
اصل بیستم، به ادامهی کار متعهد شوید و هرگز بـه پیشرفت خاتمه ندهید. ۸۹
اصل بیستویکم، بـه موفقیت خـود نمره بدهید. ۹۳
اصل بیستودوم، قرار نیست همیشه آسان باشد. ۹۵
اصل بیستوسوم، موفقیت، مجموعهای از تلاشهای کوچک روزانه است… ۹۷
اصل بیستوچهارم، بیشتر از انتظارتان بخواهید. ۹۹
بخش دوم، خود را برای دستیابی بـه موفقیت تغییر دهید
اصل بیستوپنجم، از باشگاهِ «من نمیتوانم! وحشتناک است!» خارج شوید و در گروهِ مردمان موفق قرار بگیرید. ۱۰۵
انتخابگر باشید. ۱۰۶
اصل بیستوششم، گذشتهی مثبت خـود را گردآوری کنید. ۱۰۹
تمرین آینه. ۱۱۰
احساس کمال. ۱۱۱
اصل بیستوهفتم، چشمتان بهدنبال جایزه باشد. ۱۱۳
روز آرمانی خود را خلق کنید. ۱۱۴
اصل بیستوهشتم، آشفتگیها را برطرف و کارهای نیمهتمام خود را کامل کنید. ۱۱۵
چه چیزی شما را عصبانی میکند؟. ۱۱۵
اصل بیستونهم، گذشته را کامل کنید تا آینده را در آغوش بگیرید. ۱۱۷
ببخش و برو. ۱۱۸
ببخشید و به زمانِ حال برگردید. ۱۱۸
جملههای تأکیدیِ مثبت مربوط به بخشایش… ۱۱۹
اصل سیام، با آنچه نتیجه نمیدهد، مقابله کنید. ۱۲۱
انکار از ترس سرچشمه میگیرد. ۱۲۱
اصل سیویکم، با آغوش باز به پیشواز تغییر بروید. ۱۲۳
انتخاب با شماست… ۱۲۳
چگونه از تغییر استقبال کنیم؟. ۱۲۳
اصل سیودوم، منتقد درونی خود را به مربی بیرونی خود تبدیل کنید. ۱۲۵
چرا خود را تا حد مرگ نگران کنیم؟. ۱۲۵
با خودتان مانند فردی پیروز صحبت کنید. ۱۲۷
مورچهها(ANT) را زیرِ پا له کنید!. ۱۲۷
سعی کنید هرآنچه را میشنوید باور نکنید؛ حتی در ذهن خودتان. ۱۲۸
خواندنِ فکر افراد. ۱۲۹
منتقد درونی خود را به مربی درونی خود تبدیل کنید. ۱۲۹
اصل سیوسوم، دکتر ژوزف مورفی میگوید: «نگذارید باورهای محدودکننده از شما سبقت بگیرند». ۱۳۳
شما شایستگیاش را دارید. ۱۳۳
شما سزاوار و لایق عشق هستید. ۱۳۴
اصل سیوچهارم، هر سال چهار مورد بر موفقیتهای خود بیفزایید. ۱۳۵
موفقیت یعنی درک و تمرین عادتهای خاص… ۱۳۶
اصل سیوپنجم، ۹۹درصد از راه به در میبرد، ۱۰۰درصد شادیبخش است… ۱۳۷
اصل سیوششم، بیشتر یاد بگیرید تا بیشتر بهدست آورید. ۱۳۹
رهبران موفق اهل مطالعه هستند. ۱۳۹
آموزشپذیر باشید. ۱۴۰
فرصتها را دریابید. ۱۴۰
به یادگیری تا آخر عمر متعهد شوید. ۱۴۱
اصل سیوهفتم، کسب مهارت انگیزهی شما را بالا نگاه میدارد. ۱۴۳
موفقیت خود را با شور و اشتیاق تقویت کنید. ۱۴۳
چگونه شور و شوق را افزایش دهیم. ۱۴۵
بخش سوم- گروه موفقیت خود را بسازید
اصل سیونهم، روی نبوغ اصلی خود متمرکز باقی بمانید. ۱۵۱
کارتان را عاشقانه انجام دهید؛ پول خودش میآید. ۱۵۲
اصل چهلم، زمان را دوباره تعریف کنید. ۱۵۳
اصل چهلویکم، گروه پشتیبانی قدرتمندی تشکیل دهید و کارها را به آنها بسپارید. ۱۵۷
اصل چهلودوم، تنها بگو نه!. ۱۵۹
اگر گفتنِ «نه» مهم است، پس چرا گفتناش اینقدر مشکل است؟. ۱۶۰
اصل چهلوسوم، به «خوب»، «نه» بگویید تا بتوانید به «عالی»، «بله» بگویید. ۱۶۳
خوب دشمنِ عالی است… ۱۶۳
زمانیکه ۲۰ درصد برابر است با ۸۰ درصد. ۱۶۳
سیلوستر استالونه با راکی آغاز کرد. ۱۶۳
اصل چهلوچهارم، بالی را پیدا کنید که بر آن سوار شوید. ۱۶۵
توصیهی ارزشمند. ۱۶۶
اصل چهلوپنجم، مربی خصوصی استخدام کنید. ۱۶۹
چرا باید از مربی کمک بگیریم؟. ۱۶۹
اصل چهلوششم، در راه رسیدن به موفقیت، از عقل کُل کمک بگیرید. ۱۷۱
اصل چهلوهفتم، دورن خود را جستوجو کنید. ۱۷۵
همه شّم و شهود دارند، تنها باید آن را تقویت کنند. ۱۷۷
چگونه شهود با شما ارتباط برقرار میکند؟. ۱۷۷
پاسخها را بنویسید. ۱۷۸
بخش چهارم- خلق رابطههای موفقیتآمیز
اصل چهلوهشتم،صد بار گوش دهید، هزار بار دربارهاش فکر کنید، یکبار سخن بگویید ۱۸۱
اصل چهلونهم، درددل کنید. ۱۸۳
درددل کردن چیست؟. ۱۸۴
اصل پنجاهم، حقیقت را بگویید. ۱۸۷
چه مسائلی را لازم است با دیگران در میان بگذارید؟. ۱۸۷
اصل پنجاهویکم، بدون نقص صحبت کنید. ۱۹۱
کلام شما قدرتمند است… ۱۹۲
آنچه به دیگران میگویید. ۱۹۲
دیگر دروغ نگویید. ۱۹۳
آنچه دربارهی دیگران میگویید. ۱۹۳
اصل پنجاهودوم، «وقتی شک دارید، آن را بررسی کنید»(جی. پل گتی، نویسندهی کتاب چگونه ثروتمند شویم) ۱۹۵
تشکر و قدردانی غیرمعمول را تمرین کنید. ۱۹۷
سه گونه تشکر و قدردانی.. ۱۹۸
چه کسی اهمیت میدهد؟. ۱۹۹
اصل پنجاهوسوم، به قول خود عمل کنید. ۲۰۱
نکتههایی در مورد قول دادن و عمل به آن. ۲۰۲
اصل پنجاهوچهارم، در هر کاری، درجهیک باشید. ۲۰۳
چگونه میتوان فردی ممتاز شد؟. ۲۰۴
بخش پنجم- موفقیت و پول
اصل پنجاهوپنجم، ذهنیت خود را در مورد پول مثبت کنید. ۲۰۹
اصل پنجاهوششم، بر هر آنچه تمرکز کنید، همان را بهدست میآورید. ۲۱۳
اصل پنجاهوهفتم، نخست به خودتان بپردازید. ۲۱۵
میلیونر شدن به معنای شهرت نیست… ۲۱۵
داراییها را افزایش دهید، نه بدهیها را ۲۱۶
اصل پنجاهوهشتم، در بازیِ خرج کردن پول، مهارت پیدا کنید. ۲۱۷
توصیهای کاملاً عاقلانه: کمتر خرج کنید.. ۲۱۷
هزینهی زندگی تجملاتی خود را کم کنید.. ۲۱۷
اصل پنجاهونهم، درآمد بیشتر، خرج بیشتر. ۲۱۹
چگونه پول بیشتری به دست بیاوریم؟. ۲۱۹
نظریهای نو، صاحب خود را مولتیمیلیاردر کرد. ۲۲۰
امکانات بیانتها هستند. ۲۲۱
اصل شصتم، بیشتر ببخشید تا بیشتر بگیرید. ۲۲۳
اصل شصتویکم، راهی برای خدمت کردن پیدا کنید. ۲۲۵
بخش ششم- از هماکنون موفقیت آغاز میشود
اصل شصتودوم، همین الآن دست به کار شوید. تنها انجامش دهید. ۲۲۹
چگونه آغاز کنیم؟. ۲۳۰
تأثیرهای انحراف از مسیر. ۲۳۰
کلام آخر. ۲۳۲
جک کنفیلد یکی از مشهورترین آموزگاران موفیت در دنیاست که کتابهای زیادی به رشتۀ تحریر در آورده است.
اگر دیگران توانستهاند، پس شما هم میتوانید؛ با مطالعه و به کارگیری مطالب این کتاب، دگرگونی بزرگی در زندگی خود ایجاد کنید.
شما نمیتوانید شرایط، فصلها یا جهت وزش باد را تغییر دهید، اما میتوانید خودتان را تغییر دهید!
یکی از افسانههای رایج فرهنگ امروزی امریکا میگوید که همهی ما باید عالی زندگی کنیم. واقعیت این است که تنها یکنفر مسئول کیفیت زندگی شماست و آن شخص کسی نیست جز خود شما. اگر میخواهید موفق باشید، باید مسئولیت ۱۰۰درصد زندگیتان را بپذیرید که پیشرفت در کارها، کیفیت روابط، وضعیت سلامت، تناسب اندام، درآمد، مقدار بدهی، احساسها و هر چیز مرتبط با زندگیتان را شامل میشود.
درحقیقت، بیشتر ما عادت کردهایم دلیل پیشامدهای ناخوشایندی را که در زندگیمان رخ میدهد، به چیزی بیرون از خود نسبت دهیم. ما به والدین، رئیس، دوستان، رسانهها، همکاران، ارباب رجوع، همسر، آبوهوا، اقتصاد، نحوهی قرارگیری ستارهها، بیپولی و در مجموع به هر کسی یا هر چیزی که میتوانیم برچسب مقصر بودن بزنیم! چون هیچگاه نمیخواهیم ببینیم که مشکل واقعی خودمان هستیم.
پس آیا شما حاضرید مسئولیت ۱۰۰درصد زندگی خودتان را به عهده بگیرید؟
گمان میکنید؟! نه … این جواب نیست! لطفاً بگویید بلی یا خیر.
حدس میزنید که مطمئن نیستید؟!
آیا تابهحال کسی یا وضعیتی را در زندگیتان مقصر نشمردهاید؟ یا درمورد چیزی گله و شکایت نکردهاید؟
حدس بزنید … خوب فکر کنید … خوب …!
«کسانیکه منتظر میشوند، به خواستههای خود میرسند؛ تنها به باقیماندهی خواستههای افرادی میرسند که پیش از آنها شتاب کردند.» آبراهام لینکلن
اما دنیا به دانستهها و علم شما پاداش نمیدهد؛ بلکه برای عمل به آن دانستهها پاداش میدهد. وقتی تلاش میکنید، به اطرافیانتان اجازه میدهید تا بدانند که شما در مورد قصد و نیت خود جدی هستید و باید اقدام کرد. موفقیت یعنی اینکه در بیشتر موارد، بیشتر و زودتر و بهتر اقدام کنید. تا زمانیکه اقدام نکنید، هیچ اتفاقی نمیافتد.
اگر کِشتی شما برنگشت، آنقدر شنا کنید تا به آن برسید
به این نکته توجه کنید که یکی از حقیقتهای جهانی در زندگی این است که هرکاری را به هر روشی انجام دهید، همان روش را در مورد دیگر کارها و مسائل دیگر زندگی نیز به کار میگیرید. یعنی نحوهی عملکرد شما در یک مورد بیانگر روش کارتان در همهی موارد است.
طرح «کتاب، دوست خوب زندگی» با مطالعهی کامل و با در نظر گرفتن همهی موارد، در اقدامی خلاقانه و برای اولینبار در کشور، کتاب را –بهروشی کاملاً خاص- در یک بسته، با نشان و برند شرکت، بهعنوان هدیهی ارزشمندی ارائه داده؛ طوری که هم مشتری را کاملاً راضی نگه داشته، هم هدفهای تبلیغاتی شرکت را کاملاً برآورده نموده و هم خدمتی به فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در کشور باشد.
اگر شما هم قصد خرید کتاب به این روش دارید، لطفاً با شمارهی ۱۲۶ ۱۲۵ ۶۶ ۰۲۱ انتشارات هورمزد تماس حاصل نمایید.
شما نمیتوانید شرایط، فصلها یا جهت وزش باد را تغییر دهید، اما میتوانید خودتان را تغییر دهید!
یکی از افسانههای رایج فرهنگ امروزی امریکا میگوید که همهی ما باید عالی زندگی کنیم. واقعیت این است که تنها یکنفر مسئول کیفیت زندگی شماست و آن شخص کسی نیست جز خود شما. اگر میخواهید موفق باشید، باید مسئولیت ۱۰۰درصد زندگیتان را بپذیرید که پیشرفت در کارها، کیفیت روابط، وضعیت سلامت، تناسب اندام، درآمد، مقدار بدهی، احساسها و هر چیز مرتبط با زندگیتان را شامل میشود.
درحقیقت، بیشتر ما عادت کردهایم دلیل پیشامدهای ناخوشایندی را که در زندگیمان رخ میدهد، به چیزی بیرون از خود نسبت دهیم. ما به والدین، رئیس، دوستان، رسانهها، همکاران، ارباب رجوع، همسر، آبوهوا، اقتصاد، نحوهی قرارگیری ستارهها، بیپولی و در مجموع به هر کسی یا هر چیزی که میتوانیم برچسب مقصر بودن بزنیم! چون هیچگاه نمیخواهیم ببینیم که مشکل واقعی خودمان هستیم.
پس آیا شما حاضرید مسئولیت ۱۰۰درصد زندگی خودتان را به عهده بگیرید؟
گمان میکنید؟! نه … این جواب نیست! لطفاً بگویید بلی یا خیر.
حدس میزنید که مطمئن نیستید؟!
آیا تابهحال کسی یا وضعیتی را در زندگیتان مقصر نشمردهاید؟ یا درمورد چیزی گله و شکایت نکردهاید؟
حدس بزنید … خوب فکر کنید … خوب …!
پس جواب شما بله است.
بسیار خب. این یعنی تو مسئولیت ۱۰۰درصد زندگی خودت را بر عهده نگرفتهای.
پذیرش مسئولیت ۱۰۰درصد، یعنی اطلاع داشته باشی که هر اتفاقی برایت میافتد، خودت خالق آن هستی.
اگر میخواهی واقعاً موفق باشی – و میدانم که موفق میشوی- پس مقصر شمردن و گله و شکایت از دیگران را کنار بگذار! زیرا اگر آدمی بداند که وضعیت کنونی را خودش به وجود آورده است، پس میتواند دوباره آن را آنطور که میخواهد خلق کند.
باید همهی عذر و بهانهها را کنار بگذاری. ۹۹درصد همهی شکستها از آنِ کسانی است که عادت دارند عذر و بهانه بیاورند.
اگر به دلیل ناآگاهی، ترس، نیاز به محق بودن یا نیاز به احساس امنیت، انتخاب کردید که از قدرت خود استفاده نکنید، حال باید آن را درست کنید و نتیجهی دلخواه را به وجود آورید. در اصل، باید در موقعیتی قرار بگیرید که همیشه قدرت تغییر دادن آن را داشته باشید.
به این فرمول توجه کنید:
رویداد + واکنش= نتیجه E+R=O
در برابر رویدادها چه واکنشی نشان میدهید و نگرش شما نسبت به آنها چگونه است؟
اصل قضیه این است: هر نتیجهای که در زندگی به دست میآورید (خوب یا بد)، حاصل این است که چگونه در برابر رویدادها یا حادثهی پیشین زندگی خود واکنش نشان داده باشید.
دست نیافتن به اهداف یا خواستهها را میتوان متأثر از عواملی نظیر وضعیت اقتصادی، آبوهوا، بیپولی، نداشتن تحصیلات، جنسیت، دولت، همسر، رئیس، نبود حمایت یا اوضاع سیاسی دانست. اما باید توجه داشت که اگر عامل تصمیمگیرنده اینها باشند، هیچکس موفق نمیشود! بسیاری از مردم بر این عواملِ بهاصطلاح محدودکننده غالب میشوند و موفق به شمار میآیند.
پس این عوامل نیستند که شما را محدود میکنند و این وضعیت بیرونی نیست که شما را متوقف میکند، بلکه این خود شما هستید که مانع خود هستید! ذهن ما مملو از فکرهای محدودکننده است و ما جذب رفتارهایی میشویم که به خودمان القا میکنیم. سپس، با منطقی دفاعناپذیر از عادتهای ویرانگر خود دفاع میکنیم! (مانند سیگار کشیدن) و درحقیقت، از شکست بهعنوان موقعیتی برای افزایش تحصیلات و یادگیری مهارتهای جدید استفاده نمیکنیم.
ما دقت خود را روی جنبههای جزئی زندگی تلف میکنیم؛ در شایعههای دروغ شرکت میکنیم، غذای ناسالم میخوریم، ورزش نمیکنیم، نمیتوانیم برای آینده سرمایهگذاری کنیم، از برخوردهای ضروری دوری میکنیم، نمیتوانیم واقعیت را بگوییم، آنچه را که میخواهیم درخواست نمیکنیم و سپس، تعجب میکنیم که چرا زندگی ما نتیجه نمیدهد!
شما میتوانید بهراحتی واکنش خود را نسبت به رویدادها دگرگون کنید تا سرانجام نتیجههای خود را بهدست آورید.
میتوانید طرز فکر، ارتباط، تصویرهای ذهنی و رفتارتان را تغییر دهید. متأسفانه، آنقدر به رفتارهایمان عادت کردهایم که هرگز سعی نمیکنیم آن را دگرگون کنیم. بهبیانیدیگر، ما در واکنش شرطی خود فرو رفتهایم.
واکنشهایمان باید در برابر دیگرانی چون همسر، فرزندان، همکاران، مشتریان، اربابرجوع، دانشآموزان و تمام این دنیای بزرگ کنترل شود.
باید کنترل دوبارهی فکرها، تصورها، رؤیاها و رفتارهای روزانهی خود را به دست آوریم.
یاد بگیرید با سکوت درونی خود پیوندی برقرار کنید و بدانید که هر چیزی در زندگی، هدف و معنایی دارد. همهی ما با داشتن هدفی در زندگی متولد میشویم. شاید مهمترین کاری که موفقها انجام میدهند، تعیین، شناخت و گرامیداشت هدف است. آنها میخواهند بفهمند در اینجا چه میکنند و سپس آن را با خوشبینی و هیجان دنبال میکنند. آنها میدانند که روی این کرهی خاکی کاری هست که باید انجام دهند؛ پس هدف زندگی را کشف میکنند و با قاطعیت آن را دنبال میکنند.
وقتی هدف دارید، کاری را انجام میدهید که عاشقش هستید و تلاش میکنید از مسیر منحرف نشوید و آنگاه است که منابع، مردم و فرصتهای موردنیاز، بهطور طبیعی بهسوی شما جذب میشوند.
سپس الهامبخش دیگر انسانها میشوید تا آنها نیز برای رسیدن به هدفشان قدرتمند شوند. اینها ممکن نیست مگر از طریق شاد بودن، عاشق بودن، پُراحساس بودن، قدرتمند بودن و توکل بر خدا که شادیِ مطلق است و همیشه در دسترس ماست؛ بهویژه در زمانهایی که با خلوص نیت و عاشقانه، به همهی مخلوقهای خداوند خدمت میکنیم.
زمانیکه هدف خود را مشخص کردید و حاضر شدید عاشقانه آن را انجام دهید، از خطر بیکار شدن، تنها ماندن، مورد تمسخر قرار گرفتن، مورد قضاوت بیجا قرار گرفتن و رد شدن از سوی دیگران نترسید؛ زیرا تغییر کردن به تلاش و استقامت نیاز دارد.
خود را تسلیم شور و شوق اصلیتان کنید و از سیستم هدایت درونی خود بهره ببرید و به آرزوهای خود وفادار باشید. سیستم هدایت درونی شما از روی میزان شادی و رضایتی که احساس میکنید، به شما میگوید که هدف دارید یا خیر. زیرا هرآنچه بیشترین شادی را به شما هدیه میکند، بهیقین در راستای هدف شما قرار دارد. زندگی خود را با انجام هر کاری که بیشتر از آن لذت میبرید و دوستش دارید تطبیق دهید و برای گذران زندگیتان نیز بر اساس آن برنامهریزی کنید. آنگاه در نقش خود منحصربهفرد میشوید؛ چراکه بیتردید کاری هست که تنها شما میتوانید آن را انجام دهید.
سعی کنید همهی اینها را در آرامش، زمان مراقبه، استراحت در سکوت و زمانیکه در حالت عمیقِ دوستداشتن قرار گرفتید، تعیین کنید.
یعنی اینکه ارتباط خود با نیازها و تمایلهای قلبیتان را از دست ندهید و به این نپردازید که دیگران از شما چه میخواهند تا برایشان انجام دهید. در واقع، بهدنبال تأیید دیگران نباشید. خروارها کار هست که نمیخواهید انجام دهید و بهجای آن میخواهید افراد بسیاری را خشنود کنید! بیایید بدون ترس، خجالت یا ممنوعیت، به خواستههای واقعی خود برگردید و با احساس واقعی خود ارتباط برقرار کنید و چیزی کمتر از خواستهی واقعی خود نخواهید. هرگز از جملههایی نظیر نمیدانم، اهمیت نمیدهم، برایم مهم نیست و غیره استفاده نکنید.
کسانی به اوج میرسند که رؤیاهای بزرگتری دارند
اغلب ما را این خطر تهدید میکند که فکر میکنیم اگر هدف ما خیلی بزرگ باشد به آن نمیرسیم، ولی اگر هدف ما خیلی کوچک باشد به آن میرسیم.
میخواهم شما را تشویق کنم که بههیچوجه رؤیای خود را محدود نکنید و بگذارید به همان عظمتی که هست باقی بماند.
رؤیاهای بزرگ انسانهای بزرگ را به خود جلب میکند. این را بدانید که برای خلق رؤیای بزرگ، بیشتر از خلق رؤیای کوچک به انرژی نیاز ندارید. یکی از تفاوتهای موجود میان افراد موفق و دیگر مردم دنیا این است که آنها بهراحتی رؤیاهای بزرگتری برای خود در نظر میگیرند.
جان. اف. کِندی آرزوی گام گذاشتن انسان بر کرهی ماه را در سر داشت …، مارتین لوتر کینگ رؤیای داشتن کشوری بدون تعصب وعاری از بیعدالتی را در سر داشت …، بیل گیتس رؤیای دنیایی را در سر داشت که در آن همهی خانهها رایانهی متصل به اینترنت داشته باشند … .
این افراد از دریچههای متفاوت به دنیا مینگرند. آنها بر این باورند که هیچچیز ناشدنی نیست و همچنین بر این باورند که خودشان در خلق آن بیتأثیر نیستند؛ درنتیجه، کاملاً به کاری که میخواستند انجام دهند، اِشراف داشتند.
اگر انتخابهای خود را به آنچه ممکن و منطقی به نظر میرسد محدود کنید، خود را از خواستهی واقعیتان دور کردهاید و آنچه بر جای میمانَد، تنها سازش و مصلحت است.
اجازه ندهید دیگران با حرفهای خود، شما را از رؤیاهایتان دور کنند؛ زیرا آن افراد دزدانِ رؤیا هستند!
احتمالاً پیشتر این حکایت را شنیدهاید که به بچهفیل در زمان تولد یاد میدهند که به هر فضای کوچکی قانع باشد. مربیِ او پایش را با طناب به پایهای چوبی که پیشتر در زمین فرو کرده است، میبندد. این کار بچهفیل را زندانی میکند و او تنها ناحیهای را که بلندی طناب به آن میرسد، میشناسد؛ یعنی همین نقطهی امن. نخست بچهفیل نمیتواند طناب را پاره کند و باید در محدودهای که با طناب تعیین شده است، باقی بماند. هنگامیکه بچهفیل بزرگ میشود و بهاندازهی مجسمهای پنج تُنی در میآید، بهراحتی میتواند همان طناب را پاره کند؛ ولی حتی امتحان هم نمیکند! چون یاد گرفته است که نمیتواند طناب را پاره کند. بهاینترتیب، بزرگترین فیلها را میتوان با نازکترین طنابها زندانی کرد.
شاید این توصیفی از شرححال شما نیز باشد. شما هنوز در منطقهی امن خود با چیزهایی به ضعیفی و نازکی همان طنابی که فیل را کنترل میکند، به دام افتادهاید، با این تفاوت که طناب شما فکرها و تصورهایی است که خود دریافت و باور کردهاید و در طول عمرتان آنها را تقویت کردهاند.
حال چطور میتوانید منطقهی امن خود را تغییر دهید؟ این امر به سه روش امکانپذیر است:
«کسانیکه منتظر میشوند، به خواستههای خود میرسند؛ تنها به باقیماندهی خواستههای افرادی میرسند که پیش از آنها شتاب کردند.» آبراهام لینکلن
اما دنیا به دانستهها و علم شما پاداش نمیدهد؛ بلکه برای عمل به آن دانستهها پاداش میدهد. وقتی تلاش میکنید، به اطرافیانتان اجازه میدهید تا بدانند که شما در مورد قصد و نیت خود جدی هستید و باید اقدام کرد. موفقیت یعنی اینکه در بیشتر موارد، بیشتر و زودتر و بهتر اقدام کنید. تا زمانیکه اقدام نکنید، هیچ اتفاقی نمیافتد.
هیچ انسانی تابهحال بزرگ نشده است، مگر از راهِ گذراندنِ اشتباههای بزرگ. بیشتر مردم نمیتوانند اقدام کنند؛ چون از شکست میترسند.
افراد موفق میدانند که شکست بخشِ مهم روند یادگیری است.
از سوی دیگر، شکست تنها راهِ یادگرفتن از طریق آزمون و خطاست. نهتنها باید از شکست نترسید، بلکه نیاز دارید که به شکستخوردن تمایل داشته باشید.
از شکستهایتان درس بگیرید. دلیل اینکه افرادِ بسیارموفق زیاد میدانند، این است که مرتکب اشتباههای بسیاری شدهاند.
اشتباهها فرصتهایی هستند که موضوعهایی جدید به ما یاد میدهند.
تنها یکبار به دنیا میآییم؛ یا میتوانیم پاورچین پاورچین از زندگی گذر کنیم و امیدوار باشیم بدون اینکه بهشدت در زندگی خود فرسوده شویم، بمیریم یا میتوانیم زندگی کاملی را سپری کنیم و به همهی هدفهای خود برسیم و بدانیم که رامنشدنیترین هدفهایمان کدام هستند.
کوین سوربو هنرپیشهای که در مجموعهی تلویزیونی هرکول آغاز به کار کرد، میگوید: «من هم در جاهایی احساس ناامنی کردهام، اما از آنچه در مورد آن احساس ناامنی میکنم، جدا نمیشوم؛ بلکه به دنبالش میروم و میگویم از چه بترسم؟ بهیقین، میانگینی از افراد موفق میتوانند به شما بگویند که خیلی بیشتر از دفعههایی که موفق شدهاند، شکست خوردهاند. تعداد شکستهای خودِ من بسیار بیشتر از تعداد موفقیتهایم بوده است. در مقابلِ هر تجارتی که بهدستآوردهام، دویست مورد را از دست دادهام یا اصلاً بهدست نیاوردهام. باید بهدنبال چیزی بروید که از آن میترسید.»
از سوی دیگر، افراد موفق هم مانند ما ترس را احساس میکنند؛ اما اجازه نمیدهند آنها را از کاری که میخواهند یا مجبورند انجام دهند، باز دارد. آنها فهمیدهاند که ترس چیزی است که باید از آن آگاهی پیدا کرد و سپس بر آن چیره شد.
اگر میخواهید در خلق زندگی رؤیاییتان موفق باشید، باید باور کنید که توانایی و صلاحیت آن را دارید و کاری کنید که اتفاق بیفتد. باید باور کنید ویژگیهای درستی دارید که میتوانید آن را درست انجام دهید. باید عزتنفس و اعتمادبهنفس داشته باشید و از تواناییها، منابع درونی، هوش و مهارتهای خود، برای خلق نتیجههای دلخواهتان استفاده کنید.
درست است که اگر والدین حمایتگر و مثبتی داشته باشید، به شما کمک میکند؛ اما حقیقت این است که بیشترِ ما توسط والدینی کمالگرا تربیت شدهایم که ناخواسته همهی باورهای محدودکننده و شرایط منفی را که خود با آنها بزرگ شدهاند، به ما منتقل کردهاند.
اما یادتان نرود که گذشته، گذشته است و مقصر شمردن آنها هم فایده ندارد. حال وظیفهی شما این است که بارِ مسئولیت، درک و برداشت از خودتان و باورهایتان را بر دوش بگیرید. باید خوب و درست انتخاب کنید و آنچه را در ذهن دارید، عملی کنید.
انسانها ظرفیتهای نامحدودی دارند، ولی نمیدانند چه کاری میتوانند انجام دهند و متأسفانه، با جملهی «من نمیتوانم»، روان خود را با این نیرو خنثی میکنند.
باور کنید که شما توانایی انجام هر کاری را دارید. تصمیم بگیرید و از همین الآن آغاز به تلاش در جهت بهدست آوردن آن کنید. به اینکه دیگران در موردتان چه فکری میکنند، اهمیت ندهید.
نزدیکبه صدها انسان بسیار موفقی که برای نگارش این کتاب با آنان مصاحبه کردم، به من گفتند: «من در زمینهی کاری خود بسیار باهوش نبودم، اما این باور را انتخاب کردم که هر چیزی ممکن است. بیشتر از دیگران مطالعه، تمرین و کار کردم؛ بههمیندلیل به جایی رسیدم که اکنون در آن قرار دارم».
یادتان باشد هنگامیکه کسی شما را باور ندارد، شما باید خودتان را باور کنید و همین شما را برنده میکند. اصلاً به شما ربطی ندارد که دیگران در موردتان چه فکری میکنند.
به هدفها، خواستهها و تصمیمهای خود توجه کنید؛ به ندای قلب خودتان پاسخ دهید و هرگز نگران تفکر دیگران در مورد خود نباشید.
به قانون «۱۸/۴۰/۶۰» دکتر دانیال آمن توجه کنید:
«در هجده سالگی، نگران تفکر دیگران در مورد خودتان هستید. وقتی چهل ساله میشوید، اهمیتی نمیدهید که دیگران در مورد شما چه فکری میکنند؛ و زمانیکه شصت ساله میشوید، پی میبرید که اصلاً هیچکس در مورد شما فکر نمیکرده است! تعجب نکنید مردم بهقدری سرگرم مسائل زندگی خود هستند که به یاد شما نمیافتند و اگر هم بیفتند، نگران این هستند که شما دربارهشان چه فکری میکنید! پس بهتر است زمانی را که برای نگران شدن در مورد اینکه مردم دربارهی لباس، خانه و عقیدهها و هدفهای شما چه فکری میکنند، هدر دهید، صرف تفکر و اندیشیدن در مورد انجام کارهایی کنید که شما را به هدفهایتان میرساند».